Social Icons

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

هر روز با یک شهید سبز ، شهید مسلخ عشق علی حسن پور

پی نوشت : شهید علی حسن پور از جمله شهدایی است که حق بسیاری بر گردن جنبش دارد . وقتی ایشان جلوی چشمان من تیر خوردند و جان سپردند ، با خونشان عهد بستم . عهد بستم تا زمانیکه خون من هم جاری تو خیابون ها نشده ، هرگز پشت به جنبش نکنم . من هنوز هم خون علی آقا رو در دستانم حس میکنم . هنوز سر داغش رو تو دستان حس میکنم .
بیاد تو همیشه خواهم ماند ...
نام : علی حسن پور
سن : 48 سال
تاریخ شهادت : 25 خرداد 1389
محل شهادت : تهران - میدان آزادی
 علی حسن‌پور، متأهل، پدر دو فرزند ۱۴ و ۲۱ ساله، دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در تجمع مسالمت‌آمیز اعتراض به انتخابات ریاست جمهوری ایران در میدان آزادی از ناحیه‌ی صورت مورد اصابت گلوله نیروهای بسیج قرار گرفت و جان باخت. پیکرش پس از ۱۰۵ روز پیگیری های شبانه روزی خانواده‌­اش به آن ها تحویل داده شد و در تاریخ ۵/۷/۸۸ در بهشت زهرای تهران، قطعه ۲۲۲ به خاک سپرده شد.



بیان ماجرا از زبان شاهدان در صحنه 
یکی از شاهدان کشته شدن علی حسن پور که موقع اصابت گلوله به این شهید، در چند قدمی او بوده، می گوید: "از بالای ساختمان بسیج تیراندازی شده بود، عده ای تیر خورده بودند و ما در حال دویدن بودیم. یعنی در اصل داشتیم از تیر رس بسیجی ها فرار میکردیم که یکباره صدای تیری در پشت سرمان شنیدیم. بلافاصله برگشتیم؛دیدم سه نفر تیرخورده اند؛یکی از آنها علی بود.
وی با اشاره به اینکه "قبل از این حادثه علی را ندیده بودم و اگر هم در میان جمعیت دیده بودم در ذهنم نیست،چون جمعیت بسیار زیاد بود" می افزاید: "اما دقیقا خاطرم هست که بعد از اصابت گلوله، وقتی او به زمین افتاد، یک دور غلت زد.بعد با انگشتان دستش اشاره میکرد که کسی به او دست نزند. همه اینها شاید در چند ثانیه اتفاق افتاد. دست و پا نزد و خیلی آرام جان داد."
به گفته این شاهد عینی، همزمان با علی و به فاصله چند قدمی او دو نفر دیگر نیز گلوله خورده بودند؛ یک مرد مسن از ناحیه شکم و یک دختر جوان از ناحیه بازو،اما هر دو نفر آنها زنده بودند و تنها علی بود که خیلی زود جان داد.
او می افزاید: "مردم علی را روی دستانشان گرفتند و بلند کردند و مسافتی او را بردند. بعد از آن متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد و علی را چه کسانی و به کجا بردند."



یک شاهد عینی دیگر نیز با اشاره به عکس های منتشر شده از علی حسن پور به "روز" می گوید: "متاسفانه من شاهد تير خوردن فردي که در عکسها ديده مي شود بودم. من و چند نفري از مردم در اين صحنه و بالاي سر ايشان حاضر بوديم و با اينکه من از نزديک هم صورت ايشان را نگاه کردم، حرف و سخني نشنيدم .تیر ظاهرا کاری بود،چون ایشان هیچ حرفی بر زبان نیاوردند و بعد از اصابت گلوله، چند ثانیه ای بیشتر زنده نماندند."
این شاهد عینی نیز حرکات انگشتان دست علی حسن پور را دیده و شاهد جان دادن وی بوده است.
او که به گفته خودش هنوز از"شوک این واقعه" بیرون نیامده،توضیح می دهد: "من با یکی از دوستانم بودم . نزدیک ساختمان بسیج که رسیدیم ،تیراندازی زیاد شده بود. خیلی اوضاع بدی بود. درگیری شدید بود و ما به سمت اولین خیابان فرعی پیچیدیم. قصد داشتیم کلا از آن محوطه خارج شویم و به خانه برگردیم. اما به محض ورود به آن خيابان، پسرجوانی را ديدم که کشاله رانش تير خورده بود. مردم سعی می کردند به او کمک کنند. کلا شوکه شده بودیم. هرگز فکر نمی کردیم اینقدر بی دریغ و مستقیم به سمت مردم تیراندازی کنند. اتفاقاتي که افتاد خيلي شديدتر و وحشتناک تر از آن چيزي بود که در ابتدا ديدم يا حتي در شلوغي هاي سالهاي گذشته ديده بودم.مثل صحنه جنگ بود".
این شاهد عینی، علی حسن پور را ابتدا در حال کمک به پسر جوانی می بیند که تیر خورده بود.
وی می گوید: "دقایقی بعد، آن خیابان هم به صحنه جنگ و گریز تبدیل شد. در مسيري که ما فرار مي کرديم، سه نفر پشت سر ما تیر خوردند و افتادند روی زمين.یکی از آن افراد، دستش و دیگری شکمش تير خورده بود. مرحوم حسن پورهم که عکسش همه جا به عنوان اولين کشته شده ها منتشر شده از ناحیه صورت تیر خورد. او زمین افتاد و لحظه ای انگشتان دستش تکانی خورد و خیلی زود جان باخت."
به گفته این شاهد عینی، "مردم را به قصد کشت به رگبار بسته بودند".
وی می افزاید: "من فقط يک نفر را ديدم که کشته شد؛مرحوم حسن پور. بقيه اي که تير خورده بودند در آن محل و جابجا فوت نکردند. اما مردم خیلی شوکه شده بودند. وقتی مرحوم حسن پور جان باخت، حس بدی همه را در برگرفت. خشم سراپای همه را گرفته بود و دست به خون او زدند و با او عهد کردند که انتقام خونش را خواهند گرفت و راهش را ادامه خواهند داد. من هیچ وقت نمی توانم آن حس را توصیف و فراموش کنم؛ آن درماندگی را که جان باختن کسی را با چشمان خود دیده بودیم و کاری از دستمان ساخته نبود."


شاهد دیگری هم که به اتفاق تعدادی دیگر از مردم شهید علی حسن پور را روی دست بلند کرده بود،می گوید: "من ندیدم چگونه جان باخت، وقتی رسیدم دیدم مردم او را بلند می کنند من هم کمک کردم. کمی که او را بردیم یک تاکسی او و مرد دیگری راکه تیر خورده بود از آن منطقه دور کرد، اما نمی دانم کجا برد و بعد چه اتفاقی افتاد. چون در آن لحظه هم شوکه بودیم از این کشتار و هم نگران بودیم که زخمی ها و کشته ها را با آمبولانس به جای دیگری منتقل نکنند برای همین مردم این دو تا را توی یک تاکسی گذاشتند و متاسفانه بعد از آن دیگر خبری نداشتم .
بیان ماجرا از زبان همسر بزرگوار این شهید 
 روز دوشنبه، بیست و پنج خرداد که علی خانه نیامد، منتظر ماندیم، خیلی نگران شدیم  و به تلفنش زنگ زدیم در نهایت تا صبح که ایشان نیامدند به کلانتری و به اگاهی  مراجعه کردیم با ۱۱۰ و اورژانس تماس گرفتیم. ۲۶ خرداد نیامدند  و هیچ اطلاعی از ایشان حاصل نشد.صبح  ۲۷ خرداد از طریق یکی از دوستان در اینترنت عکس تیر خورده علی را دیدم  اولش حالمان خیلی بد شد تا ان لحظه فکر می کردیم در نهایت دستگیر شده اما وقتی عکس تیر خورده‌اش را دیدم دیگه قطع امید کردیم با آن عکس تیر خورده شروع به جست و جو در پزشکی قانونی کردیم، اگاهی شاپور اگاهی شرق، زندان اوین، دادسرای انقلاب، همه به ما جواب منفی دادند، گفتند: "چنین چیزی نیست، چنین شخصی هم وجود ندارد." حدود ۴۰ بیمارستان مراجعه کردیم ۲۷ و ۲۸ خرداد نه بین زخمی‌ها بود و نه بین اجساد. بعد از ۱۰۵ روز جست و جو که هر جای تهران را که بگویید زیر و رو کرده بودیم، تشخیص هویت آگاهی شاپور، اعلام کرد؛ بیایید اجساد مجهول الهویه را ببینید ولی  هیچ چیزی دستگیرمان نشد. آن زمان را فقط خدا می‌داند که برای ما چه طور سپری شد. روز ۱۰۴ام به شکل مستاصل التماس‌­آمیز به دفتر دادستان مراجعه کردم، گفتم: «حاضرم به پایتان بیفتم، التماس می‌کنم، یک خبری از همسر من به من بدهید، من ۱۰۴ روز است در به در تهران را دنبال همسرم می­‌گردم. در این ۱۰۴ روز اخبار ضد و نقیض زیادی شنیدم. گفتند:"باید به داسرای جنایی مراجعه کنید، از طریق دادستان به دادسرای جنائی مراجعه کردیم، متاسفانه علی یکی از آن سه جسد مجهول الهویه‌ای بود که در آن جا نگه داری می‌شدند. آن جا به من گفتند شما تا حالا کجا بودی؟ گفتم نمی‌­دانستم باید به داسرای جنائی مراجعه کنم؛ چون اولین باری است که به چنین جایی آمدم و فکر نمی‌کردم باید به دادسرای جنائی مراجعه کنم.
لادن مصطفایی از عدم رسیدگی دولت به شکایت آن ها ابراز ناراحتی کرد و گفت:" از ۲۵ تا ۲۸ خرداد این جسد ها کجا بودند؟ کجا عریان شدند؟ لباس های‌شان کجاست؟ چرا محتویات داخل لباس‌­هایش را به ما تحویل ندادند؟ متاسفانه به شکایت‌های ما جواب داده نمی‌­شود؛ ضمن این که به ما گفتند، دیه بگیرید، اما ما حاضر به دیه نیستیم. شناسایی و معرفی عامل و عاملین جنایت و قصاص آن ها را می­‌خواهم الان یک سال است هر دو هفته یک بار  به دادسرای جنائی مراجعه می‌­کنم ولی تاکنون هیچ نتیجه ای نداشته است. مراسم سالگرد علی حسن پور در تاریخ ۲۵ خرداد در حالی برگزار شد که قطعه ۲۲۲  تحت محاصره مأموران امنیتی بود و به دلیل فشار نیروهای امنیتی مراسم به جای از ساعت ۶ تا ۸  از ساعت ۶ تا ۷ برگزار شد. چند روز پس از آن خانواده حسن‌پور به دلیل نصب بنر مقابل در منزل‌شان احضار می‌شوند. لادن مصطفایی دلیل این احضار را چنین عنوان کرد: «ما در روز سالگردش روی بنرمان نوشته بودیم "یک سال گذشت به کدامین گناه"؟ به همین دلیل احضارمان کردند تا در این خصوص پاسخ گو باشیم، ولی واقعا کسی به ما پاسخ بدهد، شوهر من به کدام گناه کشته شد؟ چیز زیادی نمی‌خواست او هم جزو همان سه چهار میلیون نفری بود که عدالت می خواست!»


مادر علی حسن­پور هدف از کشتن افراد معترض را قتل­‌عام به منظور ایجاد ترس و وحشت بین مردم دانست و گفت:«این­ها فقط می­‌خواستند مردم را قتل عام کنند و  با هدف مشخص سر و صورت مردم را نشانه گرفتند. به پرونده‌ها رسیدگي نمی‌کنید، قاتل را معرفی نمی‌کنید، ولی این قتل عام را اعلام کنید! یک مادر چه کشیده فرزندی را بزرگ کرده، ۱۴ ساله بودم این بچه را به دنیا آوردم با هزار مشکلات به این جا رساندمش، چه طور به این سادگی توانستند این کار را انجام بدهند؟ یعنی انسان، نمی‌­تواند این کار را بکند! چه طور بیان کنم حالم را؛ یعنی کاری کردند که انسان شده، محکوم به زندگی. هر چی با خودم فکر می­‌کنم نمی توانم جمله‌­ای پیدا کنم که به این ها بگویم. تنها بچه من نیست که هزاران مادر الان مثل من هستند. انسان، اصلا نمی‌تواند تصور بکند چنین کاری می‌شود کرد، این ها چه طور کردند من نمی‌دانم!»

مصاحبه لادن مصطفایی با مسیح علی نژآد
لادن مصطفایی همسر علی حسن پور همان جوانی است که در راهپیمایی ۲۵ خرداد گلوله ای به سرش شلیک شد و به تعبیر خودش زندگی او و دو فرزندش نابود شد اما سکوت خود را خیانت به همه کشته شدگان می داند.
می گوید، همسر من ۲۵خرداد مثل میلیون ها نفر دیگر به خیابان رفت و  کشته شد اما در عین حال که عکس به خون غلتیدن او در کف خیابان برای خیلی ها آشناست  ولی   در مجامع بین الملی حقوق بشری  به نظر نمی رسد کسی نام او و ده ها شهید دیگر را شنیده باشد تا در برابر انکار مقامات دولتی به دفاع بر آیند. در حالی که من هر ماه  حداقل چهار بار  به دادگاه می روم و باز هم خواهم رفت.
شنیدنِ سخن خانواده ای که خود می گوید: عاجزانه از مجامع بین اللملی  یاری می خواهم،  مسولیتی بر عهده آدمی می گذارد که  شانه خالی کردن  از آن و سپردن میدان به دست فضاهای اغوا و تحریک،  غیر اخلاقی است. پس «به رغم مدعیانی که منعِ عشق کنند، جمال چهره ی تو حجت موجهِ ماست».
صدای این نام آورانِ بی نام را به اندازه بضاعت مان ترجمان باشیم.
بخوانید مصاحبه را که خبر خوبی نیست اما
خبر خوب برای من این است که این زن هنوز عاشق است و می گوید برای تولد پسرم، لباس سیاه از تن در آوردم ولباس رنگیِ پدرشان را پوشیدم و پسرم غرق خنده شد……
همسر شهید علی حسن پور: اگر حقوق بشر یک شعار نیست چرا مجامع حقوق بشری به داد ما نمی رسند

لادن مصطفایی، همسر شهید علی حسن پور ضمن ابراز نارضایتی از روند قضایی پرونده خود که بعد از گذشت یک سال و نیم هنوز فرجام مشخصی نیافته است گفت: تاسف آور است که من به عنوان خانواده یکی از این قربانیان بعد از انتخابات حداقل ماهی چهار بار به مراجع قضایی مراجعه می کنم تا ببینیم چه کسانی همسرم را به جرم حضور در خیابان مورد هدف گلوله قرار داده اند، اما آقای لاریجانی و  یا مقامات دیگر کشور هر وقت در مجامع بین المللی ظاهر می شوند یک قاتل جدید را معرفی می کنند، یک بار می گویند کار مامور انگلیسی است، یک بار می گویند کار آمریکا و اسراییل است، یک بار می گویند کار منافقان است، در حالی که من خودم به مراجع قضایی گفته ام که شاهدان زیادی می گویند به همسر من در راهپیمایی بیست و پنج خرداد، از بالای پایگاه ۱۱۷ بسیج عاشورا شلیک شده است و کارشناسان سلاح دستگاه قضایی نیز تایید کرده اند که به همسرم با کلاشینکف شلیک شده است.
وی در گفتگو با جرس تصریح کرد:  تمام این یک سال در کشور خودمان حتی یک بار هم کسی سراغ ما نیامد که بگوید بر شما چه می گذرد، نهادها و ارگان های دولتی به استعلام های قاضی پرونده هم پاسخگو نیستند، رسانه های داخل کشور هم که نمی توانند صدای ما را به گوش دنیا برسانند، از چه کسی باید بخواهیم که صدای ما را به گوش سازمان ملل و مجامع حقوق بشری برسانند تا به داد خانواده هایی برسند که عزیزان شان را بیگناه در خیابان کشته اند و بعد از یک سال و نیم هیچ پاسخی هم نمی دهند. مگر گناه ما چیست که صدای ما چون در ایران هستیم به گوش کسانی که شعار دفاع از حقوق بشر می دهند نمی رسد. اینجا صحبت از کشته شدن انسان های بیگناهی است که الان خانواده های آنها هم شرایط خوبی ندارند.
وی ادامه داد: برخی از خانواده های کشته شدگان انتخابات واقعا ترسیده اند و سکوت کرده اند، برخی ها از روند قضایی نا امید شده اند و ترجیح می دهند پیگیری نکنند چون می دانند فرجامی نخواهد داشت و حتی به خود من هم می گویند، چرا پیگیری می کنی، یعنی واقعا فکر می کنی که اینجا در ایران دادگاهی برای قاتلان تشکیل می دهند؟  من هم پاسخم این است که بله  همه امیدم همین است و اگر ساکت بنشینم نه تنها به همسرم بلکه به همه کسانی که بیست و پنج خرداد و روزهای دیگر بیگناه در خیابان کشته شده اند، خیانت کرده ام.
خانم مصطفایی افزود:  اگر سازمان ملل و یا مجامع حقوق بشری شعار دفاع از حقوق انسان ها را می دهند چرا  به داد ما نمی رسند؟ من عاجزانه تقاضا می کنم اجازه ندهند آقای لاریجانی  بگوید ندا آقاسلطان را مامور انگلیس کشته است، چرا سکوت می کنند و نمی گویند در ایران شمار زیادی کشته شده اند، آیا همه آنها را  مامور انگلیس به قتل رسانده است؟  برای دفاع از انسانیت هم که شده سکوت نکنند. ما هر بار باید برویم در دستگاه قضایی گردن کج کنیم و آقایان هم پشت میزهایشان می نشینند و اصلا پاسخگو نیستند؟
همسر علی حسن پور گفت: از طرفی به ما می گویند ما اصلا عکسی از شهادت همسرشما نداریم، در حالی که عکس سر تیرخورده همسرم در خیابان را تمام دنیا دیده اند اینها  خودشان را بی خبر نشان می دهند و از طرفی دیگر  در مراسم سالگرد به خاک سپاری همسرم بهشت زهرا پر می شود از ماموران . به آنها گفتم اگر خبر ندارید که چنین فردی شهید شده است پس آن همه مامور برای هواخوری به بهشت زهرا آمده بودند و از خانواده های شهدای دیگر کارت شناسایی و موبایل هایشان را می خواستند؟
وی  در پایان با تاثر فراوان ضمن اشاره به  اینکه پرونده  شهید حسن پور به دادسرای نظامی منتقل شده است، گفت:  به خدا در این یک سال و نیم همه زندگی
ما نابود شده است، اگر پرونده ما را ببندند و یا پاسخی ندهند، من باز هم ساکت نمی  نشینم و شکایت رسمی را از طریق مجامع بین المللی پیگیر خواهم بود.
 مستند شهید علی حسن پور


0 نظرات:

ارسال یک نظر

 

Sample text

Sample Text