Social Icons

۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

نامه ای به پدر دربندم میرحسین موسوی

پدر سلام
من را به یاد دارید ؟ حدود 20 ماه پیش براتون نامه نوشتم از جنوبی ترین نقطه ی تهران و حالا درست از همون جا می نویسم برای شما . می گفتند آن نامه را برای شما فرستاده اند و شما هم خوانده اید . اما این نامه را نمی دانم . شاید هیچ وقت نخوانید و شاید با هم دوتایی تو روز آزادی بخوانیم و بخندیم بر خاطرات تلخ این روزهایمان .
داستان این روزهای من را هیچ قهوه ی تلخی نخواهد توانست هضم کند . بی هدف بی هدف ، تنهای تنها ، ساکت تر از همیشه . پدر من سالهاست بغضم را خورده ام و دم نزده ام . من سالهاست دیده ام و گریه کرده ام و فریاد نکشیده ام. من دردهای بچه محل هایم را شنیده ام و خرد شده ام اما حرف نزده ام . پدر ! مگر می شود ؟ مگر می شود فراموش کنم و ببخشم ؟ نه این کار من نیست ...
یکسال و نیم هرجا که قرارمان بود ، آمدم و هرچی شما گفتید ، به دیده منت گذاشتم . گفتید نگذار خانه ی پارسایان آتش بگیرد ، گفتم چشم . گفتید مبارزه بدون خشونت کنید ، گفتم چشم . گفتید مبادا کسی آسیب ببیند ، گفتم چشم . گفتید استقامت و گفتم چشم . اما امروز ...
آخرین بار که شما را از نزدیک دیدم 25 خرداد سال 88 بود . ما مبهوت جمعیت بودیم . مبهوت عظمت دریا بودیم که دریا به دو نیم شد و شما آمدید . نمی دانم چرا اما یاد موسی افتادم . گویا امیرکبیر زنده شده بود و محجوبانه لبخند می زد . با آن لبخند شما چه گریه ها که ما نکردیم . داستان من و شما داستان عاشق و معشوق بود . من نگران این نیستم که به بت پرستی متهمم کنند . تنها خیال خوشم در این یک سال و نیم حرفهای شما بود. عکس های شما و تصاویر شما . اما 15 روز است که ندیدمتان و نشنیدمتان . پدر کجایید ؟
من اینور میله ها و شما آنور میله ها ، براستی کداممان زندانی هستیم ؟ نمی دانم ، می گویند بی ادبی کرده اند ، نمی دانم .  می گویند شما را .... لا اله الا الله ، نمی دانم ، نمی دانم ، نمی دانم ... لعنت به من که هیچی نمی دانم . اما خوب میدانم ، خوب میدانم که هنوز همان لبخند استوار که ترس در دل دشمن می اندازد بر روی لب هایتان است .
پدر ! امروز می نویسم تا بیایم. برای ایران ، برای جنبشمان ، برای شما . میایم به دنبال شما ... یادتان که نرفته من وشما عهد و پیمانی داشتیم . شما قرار بود بایستید که آنچنان ایستادید که یک لحظه زانوهای ما به فکر شل شدن نیفتاد و ما قرارمان کفن پوش بود . فردا میایم بی هیچ واهمه ، بی هیچ شکی . برای عقیده ام ، برای تنها هدف زندگیم ، برای آرزویم ، برای شما
مگر می شود نامه ی فرزندان شما و شیخ شجاع را دید و نمرد ؟ مگر می شود بیانیه آیت الله صانعی را دید و کفن پوش نشد ؟ مگر می شود صدای شما را  نشنید و آرام نشست ؟
پدر فردا میروم . بهم نگو آرام باش و مراقب باش . که نمی توانم به عهد و پیمانمان پشت کنم . فردا میروم تا ایستاده بمیرم . میروم تا بغض های چند ساله ام را فریاد بزنم . میروم آزادی را با بهای جانم بخرم .
فقط یک جمله می گویم پدر :آزاد باشی ای سرسبزترین سرو ...

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

بزرگ مردا ، درود بر شرف و آزادگیت ( بیانیه آیت الله صانعی )

شیعه در طول حیات خود هرگز به اندازه ی امروز ضعیف و زبون نشده بود . امروز مظلومیت شیعه بیش از هر زمانی چهره ی خود را نشان می دهد و شیعه نماهایی که هیچ بویی از اسلام و شیعه نبرده اند و علی را واژگونه درک کرده اند و یزید را حسین پنداشته اند بر صندلی قدرت تکیه زده و فریاد وا اسلاما سر می دهند . آیا میشود علی را با آقای خامنه ای مقایسه کرد که آن علی یک زندانی سیاسی ندارد و این علی یک آدم آزاد ؟ آیا می شود آن علی را با آن عدالت مقایسه کرد با این علی که در پایتختش هزاران گرسنه شب ها سر به بالین می گذارند ؟ آیا می شود مقایسه کرد مالک اشتر یار دیرین علی را که به کسی که آب دهان به صورتش می اندازد ، لبخند می زند با رئیس جمهوری که مخالفینش را خس و خاشاک و منتقدینش را بز می نامند ؟ آیا می شود مقایسه کرد یاران علی را که از شنیدن کشیدن خلخال از پای زن یهودی بیهوش می شوند با طرفداران حکومتی را که دختر ستون اصلی حکومتشان را بی شرف و فاحشه لقب می زند و تهدید جنسی می کند ؟ 
امروز شیعه ی واقعی منزوی است ، حرفی برای گفتن ندارد در برابر این کارها چه عکس العملی می توان نشان داد ؟
بیانیه جانانه آیت الله اعظمی صانعی تلنگری ست برای شیعه و شیعی تا از این خواب غفلت بلند شود . صدای فروخورده ای ست که از قلب شیعه بیرون می آید . 
بزرگ مردا ! بوی پیراهنتان مستم کرد و صدای پر صلابتتان مسخ . امشب شیعه سر بلند می کند و شما را نشان می دهد و می گوید من محب علی ام ، همان یار مظلومان و کابوس ظالمان... و امروز بزرگ ظالم تاریخ این دیار نخواهد خوابید . 
درود بر شرفتان ...
بیانیه دندان شکن آیت الله العظمی یوسف صانعی 
بسمه تعالی
« وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَار »
در چند هفته اخیر شاهد اتفاقاتی هستیم که هر چند در گذشته نیز سابقه داشته است اما روند بعضی از این اقدامات از نوادریست که با هیچ یک از موازین شرعی، قضایی، حقوقی و اجرایی هماهنگی نداشته و ندارد؛ در صورتی که قدرتهای استبدادی نیز از برگزاری دادگاه و استناد به قوانین کشور و اجازه دفاع به متهم (هرچند به صورت محدود) در جهت گرفتن قیافه قانونمداری و حاکمیت قانون استفاده می نمودند.
هنوز فراموش نکرده ایم که دادگاههای سیاسی در رژیم گذشته، فارغ از احکام ظالمانه و فرمایشی بودن آنها مانند دادگاههای نظامی دکتر مصدق و فدائیان اسلام و دهها محاکمه سیاسی دیگر، چگونه برگزار می شد و متهمان چگونه از اعمال و افکار خود دفاع می کردند که خود حکایت از این توجه در سیستم حقوقی و قضایی دارد.
با این حال پس از سی سال از انقلاب اسلامی که شعار آن حاکمیت آزادی و جمهوریت بر مبنای موازین اسلام و نفی استبداد بود، شاهد حملات مکرر غیر اسلامی و انسانی به معترضان سیاسی و حبس آنها هستیم و ناباورانه می بینیم که شخصیت های خدومی همچون زبدة السادات و الاخیار، ذوی العز و الاحترام؛ جناب آقای مهندس میر حسین موسوی و همسر مکرمه و فاضله ایشان و یار دیرین و معتمد امام، حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مهدی کروبی و همسر مکرمه ایشان بدون برگزاری هر گونه دادگاه و محکمه ای (هرچند صوری) و بدون اجازه دفاع به آنها در حصر خانگی با محرومیت از حقوق اولیه انسانی، قرار می گیرند. اعمال و رفتاری که نشان از درماندگی و ضعف سیاسی عاملان و آمران آن از اقناع افکار عمومی دارد.
جای بسی تاسف و تعجب است که برخی از افراد، اعتراض معترضین سیاسی را در جامعه فاقد هرگونه پایگاه و جایگاهی دانسته و آنرا دروغ و حیله پنداشته ولی با داشتن تمامی قدرتهای تبلیغی و رسانه ای از برگزاری یک دادگاه صالح علنی عاجز هستند تا در آن معترضان و منتقدان سیاسی نیز بتوانند از نظرات خود دفاع کنند و در نهایت جامعه خود قضاوت کند که حق با کیست.
امید آنکه هرچه زود تر خداوند متعال با رهایی آن بزرگان و دیگران از حصر و حبس، توفیق خدمت در جهت احقاق حقوق ملت را عنایت فرماید.

۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

هشدا به حکومت : مرگ خود را با دستگیری رهبران سبز امضا نکن


جو امروز خیابان ها و میادین تهران بسیار نگران کننده است . نیروهای ضد شورش بسیار سازمان یافته خیابان ها را اشغال کرده اند . شهر آرام است و مردم با تعجب و نگرانی به مزدورانی می نگرند که معلوم نیست به چه دلیلی حکومت نظامی برپا کرده اند .  شایعه شده است امشب احتمال دستگیری مهندس موسوی و شیخ شجاع کروبی به صورت علنی وجود دارد . گویا امشب قرار است در برنامه "رو به فردا " وزیر اطلاعات دولت کودتا خبر مهمی را بدهد .
اما ما همچنان بر سر پیمان خود با تو ای جانان ایستاده ایم . اگر دستان کسی به میر و شیخ بخورد ، کفن پوش خیابان ها را فتح خواهیم کرد . به حکومت هشدار میدهم که جنبش با دستگیری موسوی از حالت مدنیت خارج شده و آتش بر روی مزدوران و ساختمان های شما فرود خواهد آمد .   در صورت دستگیری رهبران جنبش مسیر ما انقلاب – آزادی
( لطفا به هر روش ممکن اطلاع رسانی کنید و دوستانتان را از این مهم با خبر کنید . )  

۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

بیانیه های سایت های سبز + مسیرهای راهپیمایی 1 اسفند

در پی سرکوب خونین و کشتار حامیان جنبش سبز توسط ماموران حکومتی در جریان تظاهرات و تجمعاتِ ٢۵ بهمن و همچنین فراخوان فعالین جنبش جهت گرامیداشت یاد و نام شهدای ٢۵ بهمن در هفتمین روز شهادت آنها، رسانه های جنبش سبز نیز طی فراخوانی خواستار حضور همگانی در میادین و خیابان های اصلی شهرهای کشور شدند.
وب سایتهای «ادوار»، «امروز»، «تحول سبز»، «تغییر»، «جرس»، «دانشجو نیوز»، «رسا (شبکه تلویزیونی)»، «سحام نیوز»، «میزان خبر»، «ندای سبز آزادی» و «نوروز»، در فراخوان خود آورده اند “اول اسفند (یکشنبه) در هفتمین روز پر کشیدن یاران سبزمان و در حمایت از دو یاور همیشگی جنبش سبز در خیابانها و میادین اصلی گرد هم می آییم تا بار دیگر عظمت حضورمان را در مقابل چشمان کور ظالمان فریاد زنیم.”
متن این فراخوان که نسخه‌ای از آن برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
خبر بزرگ حضور مردم ایران در راهپیمایی ٢۵ بهمن ماه آنچنان سبز بود که در زمستان بهار آورد و دستهای استبداد دینی را به رعشه انداخت. مردم آمدند بااینکه می دانستند درفش و گلوله همچنان پا برجاست و دل سنگین حاکمان به ناله مظلومان هنوز بی رحم مانده است.
شورای سایت های سبز حضور گسترده و پرشور مردم ایران در لبیک به فراخوان رهبران جنبش سبز را گرامی می دارد و ضمن تکریم پایداری و رشادت هم میهنان سبزمان در راه آزادی و دموکراسی، سرکوب مردم و حامیان جنبش سبز در راهپیمایی ٢۵ بهمن توسط ماموران حکومتی را محکوم می کنند.
جمعیت میلیونی در خیابان های تهران در روز ٢۵ بهمن ترس و دلهره ای بر جان تهی از شفقت اقتدارگرایان انداخت که باز عنان از کف داد و آتش بر جوانان سبز سرزمین مان گشود.
شهادت صانع ژاله و محمد مختاری داغ دیگری شد بر دل های سوخته ی مادران و پدرانی که به آرمان های انقلاب اسلامی امید بسته بودند. صانع ژاله و محمد مختاری، خون بیدارگری بود که بر زمین ریخت و نشان داد که مردم در این زمانه ظلم و میان سه قوه زر و زور و تزویر همچنان ایستاده اند تا درخت آزادی را آبیاری کنند.
آنان که نتوانستند روح سبز امید را از ملت ایران بگیرند، کفتار صفت آمدند و پیکر پاک هنرمندان شهادت را به تاراج بردند. مکر خدواند کارشان را ساخت و دست خداوند از دست علیل شان بالاتر بود.
پیکر شهیدانمان را بر دستان گناهکارانشان بالا کشیدند تا شاید سیاهی جامه شان سرخی خون آن را پنهان کند.
در این لحظه ها که شب شکسته است از زمستان چیزی نمانده ، چندتن از رجاله هایی که به صندلی های قدرت چسبیده اند در مجلسی که خانه اشغال شده مردم است، در نبود مردم رجز خواندند و توشه تباهی اندوختند.
جنبش سبز ایران تا بهار راهی ندارد و اول اسفند میعاد دوباره ماست برای ماندن در کنار شهدا و رهبران سبز که این روزها در بند و حصر حاکمیت تا با حملات شبانه و عربده های روزانه همچنان مظهر مقاومت و سربلندی جنبش مانده اند.
اول اسفند (یکشنبه) در هفتمین روز پر کشیدن یاران سبزمان و در حمایت از دو یاور همیشگی جنبش سبز در خیابانها و میادین اصلی گرد هم می آییم تا بار دیگر عظمت حضورمان را در مقابل چشمان کور ظالمان فریاد زنیم.
سامانه های خبری و سایتهای: ادوار، امروز، تحول سبز، تغییر، جرس، دانشجو نیوز، رسا (شبکه تلویزیونی)، سحام نیوز، میزان خبر، ندای سبز آزادی، نوروز

مسیرهای اعلام شده برای راهپیمایی 1 اسفند در سراسر ایران 
تهران: میدان امام حسین ، تا میدان آزادی در صورت بسته بودن این مسیرها میدان هفت تیر به سمت بلوار کشاورز: 
اصفهان: میدان انقلاب - چهارباغ عباسی- ساعت سه 
تبریز: فلکه آبرسان (دانشگاه)، میدان ساعت (شهرداری) 
ارومیه: خیابان ارومیه، از شهرچایی تا میدان انقلاب 
اردبیل: چهارراه امام تا میدان شریعتی 
ایلام: خیابان بیست و چهار متری ولی عصر و خیابان اشرفی اصفهانی 
بوشهر: خیابان شهدا 
ورامین: میدان راه آهن تا میدان اصلی ورامین پیشوا: خیابان شریعتی 
قرچک: خیابان محمد آباد 
اسلام شهر: خیابان باغ فیض، بلوار امام حسین از ابتدای جاده ساوه تا میدان اصلی باغ فیض 
کرج: میدان شاه عباسی تا میدان حصارک 
شهرکرد: حدفاصل چهارراه دامپزشکی تا میدان انقلاب 
بیرجند: خیابان مدرس 
مشهد: از سه راه راهنمايي- به سمت ميدان شريعتي 
بجنورد: میدان ۱٧ شهریور 
اهواز: فلکه ساعت تا چهارراه آبادان 
زنجان: خیابان سعدی، خیابان امام 
گرمسار: میدان شهدا تا میدان امام 
سمنان: از میدان سعدی به سمت میدان کوثر 
شاهرود: خیابان ۱٢ بهمن 
شیراز: ساعت سه - مقصد نهایی:روبروی دانشکده مهندسی شماره دو- 
1-مسیر یک:میدان نمازی تا دانشکده - 
2-مسیر دو:میدان ستاد به سمت میدان نمازی تا دانشکده مهندسی - 
3-مسیر سه:میدان ارم به سمت میدان نمازی تا دانشکده مهندسی و سایر کوچه ها و خیابان های منتهی به ملاصدرا به سمت دانشکده مهندسی 
سنندج: خیابان پاسداران کرمان: میدان مرکزی (میدان آزادی) 
کرمانشاه: میدان فردوسی 
یاسوج: پارک ساحلی میدان استانداری 
گرگان: میدان ولی عصر تا زرتشت 
رشت: خیابان امام خمینی – خیابان مطهری – خیابان گلسار 
بروجرد: خیابان شهدا 
خرم آباد: خیابان شهدای شرقی 
بابل: خیابان دکتر شریعتی ،میدان امیرکبیر -کنار پارک شادی (ساعت پنج) 
ساری: خیابان فرهنگ، خیابان قارن، خیابان انقلاب 
آمل: خیابان امام رضا 
اراک: خیابان عباس آباد، خیابان ملک، خیابان امام خمینی 
همدان: میدان دانشگاه، آرامگاه بوعلی 
بندرعباس: از چهارراره رسالت تا نخل ناخدا 
یزد: خیابان دهم فروردین، خیابان آیت الله کاشانی از میدان مجاهدین تا میدان ابوذر 
رسانه شمایید- ماهستيم 
منبع: سايت رسانا

ایمان بیاوریم به نزدیکی صبح ، اعلامیه هاو پوسترهای اول اسفند

حماسه سازان ایرانی را خستگی در کار نیست . آنها نه با تهدید از پا می نشینند و با ضرب گلوله و سرکوب به خانه هایشان باز می گردند . حماسه سازان ایرانی " یک رویا دارند " و برای دستیابی این رویا تنها یک قدم باقیست و آن یک قدم من و توییم ای حماسه ساز ایرانی !
ایمان بیاوریم به نزدیکی صبح ...
اعلامیه های اول اسفند رو آماده کردم .
نسخه ی PDF رو از اینجا دانلود کنید .
نسخه یWord رو از اینجا دانلود کنید .
چندتایی هم پوستر صفحه ی فیس بوک 25 بهمن آماده کرده بود که من هم با اجازه شون این جا منتشرش میکنم .  




با توجه به فاصله ی کم باقیمانده به اول اسفند از همه بچه ها تقاضا دارم دو برابر 25 بهمن مایه بزارند که دیگه مثل اینکه بهار داره میاد .

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

بوی بهار می آید ؛ یکشنبه 1 اسفند تظاهرات میلیونی دیگر

شورای هماهنگی راه سبز امید باصدور بیانیه ای از مردم ایران دعوت کرد روز یکشنبه، اول اسفندماه، به منظور هفتمین روز شهادت دو شهید تظاهرات ۲۵ بهمن و همچنین بزرگداشت یاد و خاطره سایر شهدای جنبش سبز،در تجمع های تهران و شهرستان شرکت کنند.
متن کامل بیانیه،شورای هماهنگی راه سبز امید به این شرح است:
با عرض تسلیت به مناسبت شهادت دو تن از جوانان مظلوم این مرز و بوم درتظاهرات ۲۵ بهمن و با گرامیداشت خاطره دهها شهید جنبش سبز، از ملت بزرگوار ایران دعوت می شود تا در تجمعات بزرگداشت هفتمین روز شهادت این عزیزان که روز یکشنبه اول اسفندماه ۸۹، ساعت ۳ عصر در تهران و شهرستانهای سراسر کشور برگزار می شود، حضور به هم رسانند.
این حضور پرشکوه در آستانه میلاد مسعود پیامبر رحمت حضرت محمد بن عبدالله(ص) و امام جعفر صادق (ع)، علاوه بر حمایت قاطع از مواضع رهبران جنبش آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی برای ادامه راه دشوار آزادی و کرامت انسان، نشانه اعلام همبستگی با هموطنان کرد در پاسداشت خون این دو عزیز ایرانی شیعه و سنی است که به پای مبارزه با استبداد دینی بر زمین ریخت.
شورای هماهنگی راه سبز امید
۲۸ بهمن ۱۳۸۹

۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

نامه ای در آستانه ی 25 بهمن به سهراب

به بردارم سهراب !
سلام رفیق ! خوبی ؟ چه خبرا ؟ خوب با بالا مالاها میپری و ما پایینی ها رو تحویل نمیگریا . بچه ها چطورن ؟ حاج علی ، اشکان ، مهدی ، ندا ، بهمن ، کیانوش ، مصطفی ، امیر ، ترانه ، محمد ، یعقوب و ... خوبن ؟ سلام برسون !
سهراب جان ! داداش ! اونجوری نگاه نکن . میدونم یه ساله چشم به راهی . میدونم حق با توست . هرچی بگی راست گفتی . بی عرضه ما بودیم . شما که رفتید ، افتادیم بجون هم . بیخیال ! نمیخوام قبر مرده باز کنم .
عزیزم ! از امروز خبر داری ؟ بچه ها میخوان تظاهرات کنن که بگن شما فراموش نشدید . شما برای ما زندگان تاریخید همیشه تا ابد .
امروز میرم ! اما راستش یه چی ازت میخوام . میدونم پر رویی و بی ادبیه . اما بخدا دستم کوتاهه . سهراب جان ! داداش دلم تنگ شده برات . دستم رو بگیر . میخوام بیام پیشت . پیش تو ، پیش ندا ، پیش اشکان ، پیش همه ی بچه ها ... دلم پره ، دلم پره از این دنیا .
امروز اگه رات اینوری خورد ، منم با خودت ببر .
دوستدار همیشگیت

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

نامه ای به برادر نظامی ام ؛ فردا آخرین فرصت توست

فردا 25 بهمن مطمئنا روز بزرگی برای ملت ایران خواهد بود . ملتی که سالهاست طعم ظلم و استبداد را کشیده است ، فردا فریاد فرو خورده اش را بر سر دیکتاتور خواهد زد .
روی نامه ام به توست ای برادر نظامی !
فردا روز توست . من و او ، ما خواهیم شد . پیروزیمان را جشن خواهیم گرفت . اما تو چی ؟ عمر خودت را نگاه کن . چند تا رفیق داری ؟ چند نفر قبولت دارند ؟ چند نفر وقتی تو رو می بینند راهشون رو کج نمیکنن و از یه جای دیگه رد نمیشن ؟
تو قسم خورده ای حافظ ملتت باشی . فردا ما بی تو یا با تو حماسه رقم می زنیم . دوست داریم تو هم کنار ما باشی . از یه ارتش فکستنی تو سرزمین رود نیل که کمتر نیستی ، هستی ؟  فردا روز من و توست . تو میتونی کنار من باشی و لذت ببری برای اولین بار از لحظات زندگیت . میتونی کنار من باشی و از سربازی به رهبری ترفیع درجه بدی . میتونی کنار من باشی و بخندی از ته دلت . میتونی دوست پیدا کنی نه یه نفر دو نفر ، دوست های میلیونی .
تو هم وطن منی ! شاید روی زمین های آسفالت کوچه پس کوچه های تهران تو اون جنوبی ترین نقطه ش با هم فوتبال بازی کرده باشیم . شاید تو یه تیم بوده باشیم . شاید رفیق های کودکی هم بودیم که اگه یه روز همدیگر رو نمی دیدیم دلمون برای هم تنگ میشد . امروز اما من اینور و تو اونور .
برادرم ! فردا دیگه بازی نیست . دیگه داستان ، داستان شرط حساب نیست . فردا منم و تو ! فردا داستان یه سال و هفت ماه صبر و استقامته . من دیگه صبر گذشته رو ندارم . خشمم رو کنترل میکنم تا فردا . تا وقتی اولین باتومت فرود بیاد . دیگه هموطنم نیستی . دیگه اسمت ایرانی نیست . دیگه به چشم یه رفیق بهت نگاه نمیکنم .
داداش گلم ! فردا آخرین ملت توئه . تا ساعت 3 منتظرت میمونم ، اگه اومدی قدمت روی چشم من . نمیزارم دست بهت بزنن . اما ساعت 3 اگه دیدمت . اگه دیدم اونوری ، اگه دیدم باتومت داره پایین میاد ، تمام گذشته ها رو از ذهنم پاک میکنم . تا تو نزنی ، من نمیزنم . اما وقتی زدی دیگه کار تمومه . دیگه منم و تویی و خدا .
به ساعتت نگاه کن ! فقط 24 یا 25 ساعت مونده . بشین خوب فکرات رو بکن . بشین سنگات رو با خود ت وا بکن . با خدای خودت حرف بزن . اون صدات رو میشنوه . نگات میکنه و هنوز هم دوستت داره . فرصت ها رو از دست نده . شاید فردا غروب غم انگیزت باشه ...
فردا می بینمت و جوابت رو میشنوم .
وعده ما ساعت 3 بعد از ظهر
منتظرتم ...

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

راهکارهای مبارزه در تهران بمناسبت 25 بهمن (قسمت اول )

یه فلش بک میزنم به انتخابات سال 88 ، بنا به روایت آقایون ! 3,371,523 نفر(در کل استان )  به مهندس موسوی رای دادند و بالغ بر 3 میلیون نفر هم به روایت آقای قالیباف در تظاهرات 25 خرداد شرکت کردند . یکسال و هفت ماه از آن انتخابات کذایی می گذرد و فشارهای اقتصادی وارده بر اقشار مختلف مردم ، صفوف مخالفین حکومت رو بیشتر کرده است .
جمعیت کنونی تهران به روایت سایت شهرداری تهران7,712,944  می باشد که  از این بین جمعیت 20 تا 49 سال ( جمعیتی که توان شرکت در تظاهرات را دارد ) بالغ بر 5 میلیون نفر می باشد . تهران  دارای 373  محله و 22 منطقه است   . پرجمعیت ترین منطقه ی آن ، منطقه ی 4 با جمعیت بیش از 800 هزار نفر است و بعد از آن منطقه ی 5 با جمعیتی 700 هزار نفری در رتبه دوم قرار دارد . در رتبه ی سوم  منطقه ی 3 قرار دارد که از قضا همسایه ی دیوار به دیوار منطقه ی 4 می باشد . در رتبه ی پنجم هم منطقه ی 2 قرار دارد که آن هم در همسایگی منطقه ی 5 است . در این 4 منطقه بیش از 90 محله وجود دارد . بطور میانگین هر کدوم از این مناطق بیش از 350 هزار نفر جمعیتی را دارا هستند که میتوانند مبارزه کنند .از بحث اصلی دور نشوم ؛ 373 محله ی تهران و جمعیت معترض بیش از 4 میلیون نفری در حالی  که بسیج کمتر از 20 ناحیه و شاخه ی نظامی کمتر از 10 هزار نفر در اختیار دارد . نیروی ضد شورش تهران هم  5 هزار نفر  می باشد . 

باز هم می خواهم به بحث محله ها بپردازم . اگر در این 373 محله تهران  بطور میانگین 10 هزار نفر معترض وجود داشته باشند و اگر از این جمعیت 50% از تظاهرات 25 بهمن خبر داشته باشند ، می توانند با تشکیل هسته  های اولیه محلی و راهپیمایی بسمت محل برگزاری تظاهرات بیش از 20% دیگر را با خود همراه کنند .
ببطور مثال شخصی ساکن منطقه ی 5 می باشد . اگر میدان اصلی این منطقه را فلکه دوم صادقیه در نظر بگیریم با توجه به بعد مسافت حدود یک ساعت تا میدان انقلاب پیاده راه است . با توجه به احتمال مقابله نیروهای حکومتی  و همچنین سرعت کم تظاهرکنندگان این زمان را به دو برابر افزایش میدهیم . یعنی از فلکه دوم صادقیه تا میدان انقلاب بیش از 2 ساعت راه وجود دارد . پس هسته های اولیه محلی باید حدود ساعت 12 تشکیل شوند تا بتوانند راس ساعت 13 در میدان اصلی منطقه جمع شوند . در همین منطقه ی 5  حدود 29 محله وجود  دارد . یعنی در ساعت 13 بالغ بر 300 هزار نفر معترض در میدان فلکه دوم صادقیه وجود  دارند . در ضمن با توجه با نزدیکی محل هایی مثل طرشت و پونک و ... میتوان انتظار جمعیت بیشتر را داشت .
ما در تهران  10 میدان اصلی و بزرگ داریم که میتواند با توجه به موقعیتشون محل تجمع هسته های اولیه ی محله های مربوطه قرار گیرد :
در جنوب   شهر :
میدان امام خمینی و میدان راه آهن
در شرق تهران :
فلکه های تهرانپارس
در  شمال تهران :
میدان تجریش و میدان ونک
در   غرب تهران :
 فلکه دوم صداقیه  و میدان بزرگ آزادی
و نهایتا  در مرکز تهران :
میدان فردوسی ، امام حسین و انقلاب
از دورترین این میادین نسبت به میدان امام حسین دو ساعت راه است . پس هسته های اولیه با تشکیل در ساعت 12 و تجمع در میدان محله شان در ساعت 13 می توانند راس ساعت 15 خود را به میدان امام حسین برسانند .
ادامه دارد ...

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

یک پیشنهاد ؛ ایران - روسیه ، فرصتی بی نظیر برای سبزهای امارات

ساعت 19:30 روز چهارشنبه ، قراره تیم ملی ایران با تیم روسیه بازی کنه که قراره این بازی تو ورزشگاه زاید ابوظبی برگزار بشه . با توجه به مکان بازی و پخش زنده ی آن از سیمای میلی ، به نظرم فرصت خوبیه برای سبزهای امارات تا با حضور خود و تبلیغ 25 بهمن گام موثری رو در جهت حضورمیلیونی 25 بهمن بردارند . 
علاوه بر این ، اینکار میتونه در جامعه بسیار تاثیرگذار باشه . 
سبزهای امارات با حضور خود در ورزشگاه زاید ابوظبی رسانه جنبش سبز باشند . 

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

بیانیه خط شکن رهبران جنبش سبز در آستانه 22 بهمن



میرحسین موسوی و مهدی کروبی، در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با صدور بیانیه مشترکی، ضمن توصیف انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ به عنوان «جلوه درخشان تعیین سرنوشت مردم به دست خودشان»، به بررسی گفتمان حاکم بر ساختار قبل از انقلاب و مقایسه آن با گفتمان نو انقلاب اسلامی پرداخته  و سپس این مقایسه را به گفتمان جنبش سبز پیوند داده اند.
به گزارش کلمه، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در بیانیه ی خود ویژگی های گفتمان رژیم پهلوی را «بستن همه راه ها به روی اصلاح تدریجی حکومت و جامعه، کودتایی متکی بر بیگانگان سلطه جو و غفلت دلسوختگان، در بند کردن آزادی خوهان، اعمال سانسور بر مطبوعات، مسلح شدن به سلاح های ریز و درشت، به کارگیری ماشین تبلیغاتی پر سر و صدا، توهم ایفای نقشی بزرگ در تحولات منطقه وجهان، هیچ خواندن مخالفان و منتقدان و همه خواندن خود و هم سفرگان» ذکر کرده اند.
موسوی و کروبی در این بیانیه از گفتمان نوینی سخن به میان آورده اند که از فردای کودتای ۲۸ مرداد متولد شد و بارزترین و غیرقابل‌انکارترین ویژگی آن، جهت گیری در مقابل باز تولید مناسبات استبدادی و شاهنشاهی بود. مناسباتی که به گفته ی این دو همراه جنبش سبز دوباره بازتولید شده است، اما این بار به نام دین رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته است، تآ انجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.
آنها انتخابات  ۸۸  را جلوه ای از احساس مسئولیت همگانی و ظهور گفتمان تازه ای در مقابل این خطرات دانسته و گفته اند که هیچ چیز نمی تواند مانع رشد این گفتمان شود، گفتمانی  که فساد را تحمل نمی کند، خودی را ناخودی نمی کند، خطاهای گذشته را نقد می کند اما دستاوردهای روشن آن را نفی نمی کند. عزت کارگر و کار آفرین را می خواهد نه ذلت آنها را، اعتیاد و دزدی و طلاق را نتیجه سی در صد بیکاری جوانان می داند و در نتیجه اجازه نمی دهد مشکل جرم و جنایت با بر پا کردن چوبه های دار و قساوتی تاریخی حل شود و به بهانه جنایت و خیانت گروهی اندک، دور جدید تواب سازی و اعتراف گیری و شکنجه در محبس ها راه بیفتد.
موسوی و کروبی همچنین در تشریح تحولات دوسال گذشته، از آن دسته از افراد ارگان های نظامی و انتظامی و امنیتی یاد کرده اند که نتوانستند سوابق جبهه و فداکاری هایشان برای حفظ مرزها و امنیت کشور را به سرکوب و ضرب و شتم مردم بی گناه بفروشند و اطمینان داده اند که «در نهایت، بسیج و سپاه و نیروهای نظامی، ملت خود را تنها نخواهند گذاشت.»
به گزارش کلمه متن کامل این بیانیه مشترک به شرح زیر است :
بسم الله الرحمن الرحیم
* و العصر * ان الانسان لفی خسر * الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
در آستانه سی و دومین سالگرد انقلاب اسلامی ایران هستیم، انقلابی که جلوه درخشان تعیین سرنوشت مردم ما به دست خودشان بود و برای یکایک ما ایرانیان، شناخت و بازشناخت این حادثه بزرگ و مهم تاریخی، اهمیت بسیار دارد. شاید از آن رو که شناخت هویت تاریخی هر ملت، در تعیین راه آیندة آن مؤثر است، شاید از آن رو که این روزها از خود می پرسند که راه طی شده تا چه اندازه صحیح بوده، و شاید هم از آن رو که بیش از هر زمان دیگر، شاهد تلاش برای تحریف این تاریخ هستیم.
آنچه در آن روزها شاهد بودیم، نه یک جابجایی قدرت سیاسی صرف، که ورود یک گفتمان نو و خروج یک گفتمان کهنه بود: گفتمان کهنه ای که می انگاشت که با بستن همه راه ها به روی اصلاح تدریجی حکومت و جامعه، با کودتایی متکی بر بیگانگان سلطه جو و غفلت دلسوختگان این مرز و بوم، با در بند کردن فوج فوج آزادیخوهان، با اعمال سانسور بر مطبوعات، با سرازیر کردن درآمد نفتی سرشار به جیب منفعت جویان شریک در قدرت، با تا دندان مسلح شدن به سلاح های ریز و درشت، با به کارگیری ماشین تبلیغاتی پر سر و صدا، با توهم ایفای نقشی بزرگ در تحولات منطقه وجهان، با هیچ خواندن مخالفان و منتقدان و همه خواندن خود و هم سفرگان، با نماد فره ایزدی انگاشتن قدرت فاقد اقتدار ناشی از رضایت مردم، ماندنی است.
اما گفتمان نوین پس از کودتای شوم ۲۸ مرداد از همان فردای سال ۴۱ متولد شد ،. بازنگری به کارنامه گذشته و به دنبال آن، جستجو برای یافتن راه رهایی از استبدادی که با پشتوانه استعمار بر کشور یکه تازی می کرد، آغاز شد. در کنار آنانی که از هر گونه تغییر مأیوس و نا امید بودند، در کنار آنانی که مصلحت اندیشی را به گونه ای تفسیر کردند که عافیت طلبی شخصی آنان را توجیه کند، در کنار آنانی که رعب پوشالی حکومت کودتا هر گونه حرکت را از آنان سلب کرده بود، چه بسیار کسانی هم بودند که دست از تلاش برنداشتند، چرا که باور داشتند زندگی کردن، صرفا به معنای زنده ماندن نیست. می دانستند که ملت های دیگر برای رسیدن به آزادی، عدالت ، استقلال و پبشرفت، راهی بس دراز پیموده اند و تلاش برای دستیابی به جامعه ای که از چنین نعمت هایی برخوردار باشد، خود، عین زندگی است. چنین بود که هنگامی که خواسته های خود را در گفتار رهبری استوار چون امام خمینی (ره) یافتند که در این راه مصمم گام نهاده بود، با او همراه شدند و بساط ظلم و جور را برچیدند. با تجربه ای که از گذشته به دست آمده بود، از همان فردای پیروزی، دغدغه حراست و مراقبت از این دستاورد بزرگ در دل زن و مرد و پیر و جوان به جنبش درآمد تا مبادا کودتایی دیگر، تجاوز نظامی، و مهم تر از همه، انحراف از آرمان های انقلاب اسلامی، این نهال تازه رسته را در هم شکند.
درس هایی که از آن واقعه و سالیان پس از آن فراگرفته شد، موجب شد که مردم ما بارها عزم خود را برای جلوگیری از انحراف از راهی که می توانست آنها را به سرمنزل مقصود برساند به نمایش بگذارند. مشارکت گسترده در دفاع از میهن در مقابل دشمن متجاوز، تلاش های ستایش برانگیز در رونق اقتصاد ملی، کوشش برای انجام اصلاحات گسترده در عرصه های گوناگون و حضور آگاهانه در عرصة انتخابات، تبلور این احساس مسئولیت ملی است که مردم ما را اینگونه در صف مقدم تحولات فکری و اجتماعی چند دهة اخیر منطقه قرار داده است.
گفتمان نو باید با دیده بانی مستمر، خود را با نیازهای نو سازگار می کرد و نوشوندگی خود را پاس می داشت که بارزترین و غیرقابل‌انکارترین ویژگی آن، جهت گیری در مقابل باز تولید مناسبات استبدادی و شاهنشاهی بود.یادمان هست که بزرگترین دغدغه خبرگان قانون اساسی جستن راه هایی بود که جلوی ظهور استبداد و خود رایی و دیکتاتوری را به هر شکل و شمایل بگیرد و قانون اساسی در شرایطی نوشته شد که بیرون از مجلس خبرگان، مردم در خیابانها شعار میدادند «برابری، برادری، حکومت عدل علی».
درکتاب« پیکار صفین، نصرابن مزاحم» که شاید قدیمی‌ترین کتاب روایی– تاریخی در مورد جنگ صفین باشد، آمده است که بعد از استقرارحضرت امیر (ع) در کوفه، ایشان مسافرتی به مناطق فارس نشین و ایرانی در نزدیکی کوفه می کنند و در یک آبادی از مردم در مورد شاهان ایرانی سوال می کنند. بزرگ روستا می‌گوید:« در سنت شاهان ایرانی چیزهایی بود به نفع رعیت و چیزهایی بود به نفع پادشاه، تا این که خسروپرویز آمد و هرچه به نفع رعیت بود منسوخ کرد و هرچه به نفع پادشاه بود نگاه داشت و این موجب اضمحلال پادشاهی آنان شد.»
این روایت، دقیقا فضای روحی و سیاسی کشور در دهه اول انقلاب فارغ از ضعف ها و خودسری هایی که دامنگیر هر انقلابی در آغاز آن می شد را تشکیل می داد: مردمی که انقلاب کردند قصدشان این بود که آن مناسبات رابا الگو گرفتن از حکومت عدل علی از بین ببرند.
آیا دردناک نیست که بعد از گذشت بیش از سی سال از انقلاب، دوباره دغدغه مردم مواجهه با باز تولید همان مناسبات پادشاهی و این بار به نام دین باشد؟ در شرایطی هستیم که هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمان‌های انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است به صورت اغراق‌آمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بی چون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته و عدم سوال از قدرت فضیلت شده وهر صدای منتقد و متعارض با شبیه سازی های مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تآ انجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.
آری انتخابات سال ۸۸ جلوه ای از این احساس مسئولیت همگانی در مقابل خطرات بود. مردمی که احساس خطر می کردند، مردمی که از مدیریت ناتوان دستگاه اداره کشور ناامید شده بودند، مردمی که از دروغ به تنگ آمده بودند، مردمی که احساس می کردند برای پیشرفت کشور به دگرگونی های فراگیرتر و بنیادی تر نیازمندند، به میدان آمدند و چه بسیار کسانی که سال ها بود در انتخابات شرکت نمی کردند و این بار قفل سکوت خود را شکستند و چه بسیار کسانی که پا را از رقابت های سیاسی رایج فراتر نهادند و برای ایجاد تحولی بزرگ همنوا گشتند.
دریغا که آنچه بر سر نتایج انتخابات آمد و آنچه در پی شبه کودتای اقتدارگرایان رخ داد، حق اساسی تعیین سرنوشت ملت به دست خویش را خدشه دار کرد. اما دستگیری معترضان، ضرب و شتم آنان در خیابان ها، کشته شدن عده زیادی از جوانان و زنان و مردان در خیابان ها و بازداشتگاه ها، فجایع کوی دانشگاه و کهریزک،حمله به بیوت و دفاتر مراجع تقلید، به راه انداختن تجمعات اتوبوسی و نمایشی، هجمه تبلیغاتی یک سویه مملو از دروغ و افترا، سرکوب کارگران و معلمان و جنبش زنان و دانشجویان و استادان، راه اندازی کارناوال های شرم آور و مانورهای امنیتی با هدف ایجاد رعب، تلاش مستمر برای انحراف افکار عمومی به سمت مسائل فرعی و انحرافی، برخورد غیراخلاقی با خانواده های شهدا و زندانیان، واعلام مرگ جنبش سبز در مناسبت های متوالی، هیچ یک نتوانسته است اقتدارگرایان را از چالش بزرگ حاصل از بی اعتمادی مردم به دولت نجات دهد، همچنان که نتوانسته خواسته های برحق مردم برای برخورداری از حقوق شهروندی مصرح در قانون اساسی را به دست فراموشی بسپارد.
در طول این ماه ها، تحولات مهمی رخ داده است که توجه هر ناظر آگاهی را جلب می کند. بسیاری از کسانی که در ارگان های نظامی و انتظامی و امنیتی شاغل بودند نتوانستند سوابق جبهه و فداکاری هایشان برای حفظ مرزها و امنیت کشور را به سرکوب و ضرب و شتم مردم بی گناه بفروشند . برخی از روی تقیه ویا اطلاعات ناکافی و برخی از افراد ساده که بر اثر تبلیغات دولتی گمان می کردند که معترضان، ایمان دینی شان را نشانه رفته اند به تدریج متوجه شدند که چنین نیست. بسیاری از کسانی که فکر می کردند جنبش اعتزاضی مردم از توطئه های قدرت های سلطه جوی بیگانه یا خشونت ورزانی که در بحبوحه جنگ به دامان دشمن پناه آورده و به خدمتش کمر بسته بودند سرچشمه می گیرد، فهمیدند که این ترفندی برای بدنام ساختن منتقدان و موجه ساختن اعمال غیرانسانی اقتدارگرایان بیش نیست.
وما دور نمی بینیم آنانی که بصورت واقعاً اصولی دغدغة منافع ملی و ارزشهای اسلامی را دارند در کنار همه ملت (یا به تعبیر مستبدین «خس و خاشاک») قرار گیرند و صف خود را از زیاده خواهان ودست اندازان به حقوق و بیت المال ملت جدا سازند. ما بویژه اعتقاد داریم که در نهایت، بسیج و سپاه و نیروهای نظامی، ملت خود را تنها نخواهند گذاشت.
در طول سال های اخیر و بویژه دو سال گذشته، گفتمانی نو متولد شده و هیچ چیز نمی تواند مانع رشد آن شود. گفتمانی که فساد را تحمل نمیکند و با وعدۀ آوردن نفت بر سر سفره مردم، یکشبه قیمت نان وسوخت و برق و گاز را چند برابر نمی سازد. گفتمانی که به حفظ نیروی کار کشور ایمان دارد و منابع و تولیدملی را با تحویل بازار ملی به واردات خارجی ویران نمی سازد .گفتمانی که عزت کارگر و کار آفرین را میخواهد نه ذلت آنها را. گفتمانی که اعتیاد و دزدی و طلاق را نتیجه سی در صد بیکاری جوانان می داند و در نتیجه اجازه نمی دهد مشکل جرم و جنایت با بر پا کردن چوبه های دار و قساوتی تاریخی حل شود و به بهانه جنایت و خیانت گروهی اندک، دور جدید تواب سازی و اعتراف گیری و شکنجه در محبس ها راه بیفتد. (به راستی شمایانی که هر روز و ساعت سنگ اسلام و معنویت را بر سینه میزنید، چند زن را میتوانید نشان دهید که در صدر اسلام اعدام شده باشند؟!) گفتمانی که از رأی مردم نمی ترسد واز رجوع به قانون اساسی نمی هراسد. گفتمانی که نه در شعار وهیئت ماکیاولیستی بلکه در عمل بدنبال وحدت اسلامی ونزدیکی مذاهب اسلامی به یکدیگر است و میلیونها شهروند ایرانی را تحت عنوان سنی و درویش و اهل حق و نام های دیگر ازخودنمی راند.
آری امروز گفتمانی تازه متولد شده است. گفتمانی که شهدای آن، پیشقراولان و دربندشدگانش پرچم داران آن هستند. گفتمانی که خشونت را طرد می کند و راه تغییر را از طرق مسالمت آمیز جستجو می کند. گفتمانی که پاسخ دروغ و نهمت و ناسزا را با راستی و حقیقت و ادب می دهد. گفتمانی که چشم امیدی به بازی های پنهانی قدرت های جهانی ندارد و راه حل شفاف ملی را تنها راه تحول به سوی اصلاح امور می داند. گفتمانی که خودی را ناخودی نمی کند بلکه سعی در خودی کردن ناخودی ها دارد. گفتمانی که چندصدایی را به رسمیت می شناسد و اتحاد ملی را نه در سکوت گورستانی که در تمسک به عقلانیت جمعی می جوید. گفتمانی که مردم را نسبت به آنچه در کشور می گذرد نامحرم نمی شناسد و گسترش آگاهی ها به میان همة اقشار و گوشه کنار این مرز بوم را وجه همت خویش قرار داده است. گفتمانی که با گسترش و تقویت شبکه های اجتماعی، افراد را گرد هم می آورد و فضای مدنی را توسعه می دهد. گفتمانی که سرمشق بسیاری از حرکت های آزادیخواهانة دیگر شده است. گفتمانی که خطاهای گذشته را نقد می کند اما دستاوردهای روشن آن را نفی نمی کند. گفتمانی که عدالت را نه در اقتصاد صدقه ای، بلکه در ایجاد فرصت های برابر و توانمندسازی محرومان می داند. گفتمانی که بجای انتشار کینه و انتقامجویی در میان فقیر و غنی، روستایی و شهری، اقوام، ادیان و مذاهب، به نهادینه کردن مدارا و مفاهمه و گذشت می پردازد. گفتمانی که درصدد پایان دادن به اوباش سالاری و حاکمیت نهادینة شایسته سالاری است تا در پرتو آن، شکوفایی و رشد استعدادها در میان ایرانیان، زمینه ساز ارتقای این سرزمین به جایگاهی که شایستة آن است، شود.
گفتمانی که بدنبال یافتن منجیان قهرمان نیست بلکه می خواهد هر ایرانی در نجات کشورش سهیم باشد. گفتمانی که به تعداد معتقدانش رهبر دارد. گفتمانی که می داند حفظ نظام یعنی حفظ ارزش هایی که نظام برای آن بوجود آمده، نه حفظ اشخاص در مناصب قدرت. گفتمانی که چرخش قدرت و پاسخگویی به مردم و برابری همه در قبال قانون را ضامن سلامت و زمینه ساز پیشرفت می شمرد. گفتمانی که اسلامیت و جمهوریت نظام و حاکمیت مردم سالاری بر همه شئونات کشور را تنها راه سعادت نردم می داند.
گفتمانی که در آن، تصمیمات و مصلحت بینی های شخصی جای خود را به عقلانیت جمعی می دهد. گفتمانی که با ایمان به خدایی که تعالی انسان را می خواهد، حق خواهی، و با استعانت از کردار نیکو، صبر و استقامت، راه امید را می پیماید و به پایندگی حق و زوال باطل یقین دارد.
امروز حاکمیت در ورای ایجاد این نگرانی که اگر او نباشد دین از بین می‌رود سنگر گرفته است و مرتبا با این اعلام خطر سعی می‌کند اقشار مذهبی را در پشت سر خود بسیج و منسجم کند، حال آن که در واقعیت، آن چیزی که بیشترین لطمه را به فضای دینی جامعه زده است رفتارهای ستمکارانه و ضددینی خود حاکمیت است. پایه‌های همه ادیان الهی در فطرت انسان ها قرار دارد و اگر اسلام پس از چهارده قرن باقی مانده است علتش مستحکم بودن پایه‌های فطری آن است، تا جایی که حتی ورود مغول واقدامات پهلوی اول نتوانست آن را از بین ببرد.
و این دین از ما خواسته است که به افراد ستمکار متمایل نشویم که در این صورت از کمک خداوند محروم خواهیم شد: «و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله اولیاء ثم لا تنصرون»، و به کسانی که ستم کرده‌اند میل نکنید که آتش شما را لمس خواهد کرد، و شما را سرپرستی جز خداوند نیست، سپس دیگر به شما یاری نخواهد شد.
در آستانه سی و دومین سال پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان دو همراه کوچک به شما حاملان بی شمار گفتمان جدید درود م یفرستیم و از خداوند متعال میخواهیم همه ما را از یاران مظلومان و دشمنان ظالمان قرار دهد.
وما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم
مهدی کروبی           میر حسین موسوی

اعلامیه های 25 بهمن ماه سری دوم

اعلامیه های سری 2 رو براتون آماده کردم . این اعلامیه ها امروز تو سطح تهران پخش شده است ، شما هم رسانه شوید .
اعلامیه سری 1
از اینجا دانلود کنید . 


از اینجا دانلود کنید .
از اینجا دانلود کنید .
دوستان تقاضایی که از شما دارم :
80 % از انرژیتون رو در فعالیت های میدانی و تبلیغات خیابانی بگذارید .
در تاکسی و اتوبوس و مترو بحث را باز کنید و با کشیدن مبحث به طرف تظاهرات 25 بهمن ، مخاطبتتون رو از این تجمع بزرگ آگاه کنید .
در این بحث ها هرگز موضع خود را بصورت شفاف بیان نکنید ، اما در عین حال نزارید ترس در چهره تان پیدا شود .
از بحث و جدل های فرسایشی با نیروهای حکومتی جدا بپرهیزید .
اعلامیه ها را در مناطقی که به اینترنت دسترسی کمتری دارند ، پخش کنید .
 در اعلامیه هاتون حتما از ساعت ومکان دقیق تظاهرات خبر دهید .
در عین حال نوشتن جملات کوتاه و قصار بسیار زیبا و جالب هست برای مخاطب .
شعار نویسی در مناطق متوسط شهر میتونه بسیار امیدوار کننده باشه .
شعارهای  مثبت بنویسید .
بازهم از شما میخواهم که تمام نکات امنیتی را رعایت کنید .
رسانه شمایید ...

۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

از اعلامیه ها تا پوسترهای 25 بهمن ، چه میکنه این جنبش سبز

به همه ی رفقا خسته نباشید میگم . واقعا سطح اطلاع رسانی بسیار بالاست . از همه ی دوستان تقاضا دارم که بیشتر فعالیت های این روزهاشون رو به فعالیت های میدانی اختصاص بدند .
رفقا ! نکات امنیتی هم از جمله مواردی ست که حتما رعایت می کنید و احتیاجی به تذکر نیست .
امروزاعلامیه ها رو اماده کردم و بسیاریشون رو پخش کردم .
نمونه ای از این اعلامیه ها رو ببینید .



اعلامیه های 12 تایی رو از اینجا دانلود کنید . 


روزنامه ی کلمه هم از این لینک قابل دسترسی است . 




روزنامه ی اعتماد ملی هم از این لینک قابل دسترسیه و پخشه .
روزنامه ی ندای سبز که به نظرم یکی از سریعترین و بهترین روزنامه های جنبشه سبز هست و مطالب خوبی هم چاپ کرده ، از این لینک میتوانید دانلود و پخش کنید .
راستی اسکناس نویسی هم جزء اصول لاینفک جنبش هست . چند تایی چاپ کردم و چند تایی هم مهر و موم و دستی کارش رو راه انداختم . از طریق این صفحه اسکناس نویسی چاپی رو یاد بگیرید .


صفحه فیس بوک 25 بهمن رو دیدید ؟ در عرض 24 ساعت 10000 نفر لایک کردند . یا للعجب ! آدم ایمان میاره به بیشمار بودن جنبش !! صفحه رو از اینجا ببینید .
صفحه توییتر هم که راه انداختند . ببخشید این همه انرژی از کجا اومده ؟ صفحه توییتر رو اینجا دنبال کنید .
عجب پوسترهایی آماده کردند رفقا . خدا رحمت کنه استاد کمال الملک رو !! بنده خدا اگه الان زنده بود باید لنگ رو آماده میکرد !!!!






راستی میدونید 25 بهمن روز ولنتاین هست ؟ عاشقان وطن چه روزی میخواند خودنمایی کنند !!











۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

اعلامیه ها و اس ام اس های 25 بهمن


شما اگه به 20 نفر از   Contact های گوشیتون پیامک بزنید و اونها هم هر کدوم به 20 نفر از Contact هاشون همین پیامک رو بفرستند ، جمعیتی 400 نفره تشکیل میشه که از این خبر آگاهی دارند ، حالا فرض کنید کاربران بالاترین و آزادگی اینکار رو انجام دهند ، اگر تعداد آنها 1000 نفر باشد ، جمعیتی 400 هزار نفره تشکیل میشود !!
رفیق ! بدنبال محاسبات نباش ، همین الان برای 20 نفر از Contacat هات اس ام اس کن ، پولش بیشتر از یک چی توز موتوری نمیشه !!
رسانه شمایید ...
متن پیامک به فارسی : به درخواست موسوی و کروبی در تجمع 25 بهمن شرکت می کنیم ؛ ساعت 15 میدان امام حسین تا آزادی .
شب های 21 و 22 و 23 و24 بهمن ساعت 22 روی پشت بام ها شعار می دهیم .رسانه شمایید
متن اس ام اس به فینگلیش : be darkhaste mo0saviy & karo0bi dar tajaamoee 25e bahman sherkat mikonim ; sa@e15 meidane emam hoseein ta azadi; 21 , 22,23,24 bahman sa@ 22 shoar midahim . rasane shomaeid
این هم اعلامیه های 12 تایی برای تجمع 25 بهمن ( بصورت PDF ) ؛ دانلود کنید ، چاپ کنید و پخش کنید .از اینجا دانلود کنید
روزنامه ی ندای سبز ویژه نامه 25 بهمن ؛ این روزنامه هم ابزار آگاهی بسیار خوبی ست . 

به اسم مصر و تونس به کام جنبش سبز ، درخواست جالب مهندس و شیخ از وزارت کشور



میرحسین موسوی و مهدی کروبی در نامه‌ای خطاب به مصطفی محمدنجار، وزیر کشور، اعلام کردند که قصد دارند برای همبستگی با حرکت‌های مردمی در منطقه، به ویژه قیام آزادی‌خواهانه مردم تونس و مصر علیه حکومت استبدادی در این دو کشور، مردم را به راهپیمایی دعوت کنند.
به گزارش کلمه، زمان این راهپیمایی مردمی، روز دوشنبه ۲۵ بهمن ساعت ۳ بعدازظهر و مسیر آن، از میدان امام حسین تا میدان آزادی اعلام شده است.
متن کامل نامه موسوی و کروبی بدین شرح است:
جناب آقای نجار
وزیر محترم کشور
سلام علیکم
بدینوسیله به اطلاع می رساند که به منظور اعلام همبستگی با حرکت های مردمی در منطقه بویژه قیام آزادیخواهانه مردم تونس و مصر بر علیه حکومت استبدادی در کشور، درخواست صدور مجوز برای دعوت به راهپیمایی مردمی طبق اصل بیست و هفت قانون اساسی در جهت حمایت از قیام مردم این دو کشور مسلمان را در روز دوشنبه ۲۵ بهمن ساعت ۳ بعدازظهر از میدان امام حسین تا میدان آزادی را داریم.
مهدی کروبی، میرحسین موسوی

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

شعر زیبای آرش کمانگیر تقدیم به شهید گمنام آرش ارکان

****************************

پی نوشت :آرش کمانگیر

برف می بارد
 برف می بارد به روی خار و خاراسنگ
کوهها خاموش
 دره ها دلتنگ
 راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ
بر نمی شد گر ز بام کلبه های دودی
یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد
 رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده های لغزان
ما چه می کردیم در کولک دل آشفته دمسرد ؟
آنک آنک کلبه ای روشن
 روی تپه روبروی من
 در گشودندم
مهربانی ها نمودندم
زود دانستم که دور از داستان خشم برف و سوز
در کنار شعله آتش
قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز
گفته بودم زندگی زیباست
گفته و ناگفته ای بس نکته ها کاینجاست
آسمان باز
 آفتاب زر
 باغهای گل
دشت های بی در و پیکر
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب
 بوی خک عطر باران خورده در کهسار
 خواب گندمزارها در چشمه مهتاب
 آمدن رفتن دویدن
عشق ورزیدن
 غم انسان نشستن
پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن
کار کردن کار کردن
 آرمیدن
چشم انداز بیابانهای خشک و تشنه را دیدن
 جرعه هایی از سبوی تازه آب پک نوشیدن
 گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن
 همنفس با بلبلان کوهی آواره خواندن
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن
 نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن
 گاه گاهی
 زیر سقف این سفالین بامهای مه گرفته
 قصه های در هم غم را ز نم نم های باران شنیدن
 بی تکان گهواره رنگین کمان را
 در کنار بان ددین
یا شب برفی
 پیش آتش ها نشستن
دل به رویاهای دامنگیر و گرم شعله بستن
آری آری زندگی زیباست
 زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست
 ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
پیر مرد آرام و با لبخند
کنده ای در کوره افسرده جان افکند
 چشم هایش در سیاهی های کومه جست و جو می کرد
 زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد
زندگی را شعله باید برفروزنده
شعله ها را هیمه سوزنده
 جنگلی هستی تو ای انسان
جنگل ای روییده آزاده
بی دریغ افکنده روی کوهها دامن
 آشیان ها بر سر انگشتان تو جاوید
چشمهها در سایبان های تو جوشنده
 آفتاب و باد و باران بر سرت افشان
جان تو خدمتگر آتش
سر بلند و سبز باش ای جنگل انسان
زندگانی شعله می خواهد صدا سر داد عمو نوروز
 شعله ها را هیمه باید روشنی افروز
کودکانم داستان ما ز آرش بود
 او به جان خدمتگزار باغ آتش بود
روزگاری بود
 روزگار تلخ و تاری بود
بخت ما چون روی بدخواهان ما تیره
دشمنان بر جان ما چیره
شهر سیلی خورده هذیان داشت
 بر زبان بس داستانهای پریشان داشت
زندگی سرد و سیه چون سنگ
 روز بدنامی
 روزگار ننگ
غیرت اندر بندهای بندگی پیچان
 عشق در بیماری دلمردگی بیجان
 فصل ها فصل زمستان شد
 صحنه گلگشت ها گم شد نشستن در شبستان شد
در شبستان های خاموشی
 می تراوید از گل اندیشه ها عطر فراموشی
 ترس بود و بالهای مرگ
کس نمی جنبید چون بر شاخه برگ از برگ
سنگر آزادگان خاموش
خیمه گاه دشمنان پر جوش
مرزهای ملک
همچو سر حدات دامنگستر اندیشه بی سامان
 برجهای شهر
همچو باروهای دل بشکسته و ویران
دشمنان بگذشته از سر حد و از بارو
هیچ سینه کینهای در بر نمی اندوخت
هیچ دل مهری نمی ورزید
هیچ کس دستی به سوی کس نمی آورد
هیچ کس در روی دیگر کس نمی خندید
باغهای آرزو بی برگ
 آسمان اشک ها پر بار
گر مرو آزادگان دربند
روسپی نامردان در کار
انجمن ها کرد دشمن
رایزن ها گرد هم آورد دشمن
تا به تدبیری که در ناپک دل دارند
 هم به دست ما شکست ما بر اندیشند
نازک اندیشانشان بی شرم
که مباداشان دگر روزبهی در چشم
 یافتند آخر فسونی را که می جستند
چشم ها با وحشتی در چشمخانه هر طرف را جست و جو می کرد
وین خبر را هر دهانی زیر گوشی بازگو می کرد
 آخرین فرمان آخرین تحقیر
مرز را پرواز تیری می دهد سامان
گر به نزدیکی فرود اید
خانه هامان تنگ
 آرزومان کور
 ور بپرد دور
تا کجا ؟ تا چند ؟
آه کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان ؟
هر دهانی این خبر را بازگو می کرد
چشم ها بی گفت و گویی هر طرف را جست و جو می کرد
پیر مرد اندوهگین دستی به دیگر دست می سایید
از میان دره های دور گرگی خسته می نالید
برف روی برف می بارید
 باد بالش را به پشت شیشه می مالید
صبح می آمد پیر مرد آرام کرد آغاز
پیش روی لشکر دشمن سپاه دوست دشت نه دریایی از سرباز
آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست
بی نفس می شد سیاهی دردهان صبح
 باد پر می ریخت روی دشت باز دامن البرز
 لشکر ایرانیان در اضطرابی سخت درد آور
دو دو و سه سه به پچ پچ گرد یکدیگر
 کودکان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
 مادران غمگین کنار در
 کم کمک در اوج آمد پچ پچ خفته
 خلق چون بحری بر آشفته
 به جوش آمد
 خروشان شد
 به موج افتاد
برش بگرفت وم ردی چون صدف
 از سینه بیرون داد
 منم آرش
چنین آغاز کرد آن مرد با دشمن
منم آرش سپاهی مردی آزاده
به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را
اینک آماده
مجوییدم نسب
 فرزند رنج و کار
گریزان چون شهاب از شب
چو صبح آماده دیدار
مبارک باد آن جامه که اندر رزم پوشندش
 گوارا باد آن باده که اندر فتح نوشندش
 شما را باده و جامه
گوارا و مبارک باد
 دلم را در میان دست می گیرم
 و می افشارمش در چنگ
 دل این جام پر از کین پر از خون را
 دل این بی تاب خشم آهنگ
که تا نوشم به نام فتحتان در بزم
 که تا بکوبم به جام قلبتان در رزم
 که جام کینه از سنگ است
 به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است
 در این پیکار
 در این کار
 دل خلقی است در مشتم
امید مردمی خاموش هم پشتم
کمان کهکشان در دست
 کمانداری کمانگیرم
شهاب تیزرو تیرم
ستیغ سر بلند کوه ماوایم
 به چشم آفتاب تازه رس جایم
 مرا نیر است آتش پر
 مرا باد است فرمانبر
 و لیکن چاره را امروز زور و پهلوانی نیست
 رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست
 در این میدان
بر این پیکان هستی سوز سامان ساز
پری از جان بباید تا فرو ننشیند از پرواز
 پس آنگه سر به سوی آٍمان بر کرد
 به آهنگی دگر گفتار دیگر کرد
درود ای واپسین صبح ای سحر بدرود
که با آرش ترا این آخرین دیداد خواهد بود
به صبح راستین سوگند
 بهپنهان آفتاب مهربار پک بین سوگند
که آرش جان خود در تیر خواهد کرد
پس آنگه بی درنگی خواهدش افکند
 زمین می داند این را آسمان ها نیز
که تن بی عیب و جان پک است
نه نیرنگی به کار من نه افسونی
نه ترسی در سرم نه در دلم بک است
درنگ آورد و یک دم شد به لب خاموش
نفس در سینه های بی تاب می زد جوش
ز پیشم مرگ
 نقابی سهمگین بر چهره می اید
 به هر گام هراس افکن
مرا با دیده خونبار می پاید
 به بال کرکسان گرد سرم پرواز می گیرد
 به راهم می نشیند راه می بندد
به رویم سرد می خندد
به کوه و دره می ریزد طنین زهرخندش را
 و بازش باز میگیرد
دلم از مرگ بیزار است
 که مرگ اهرمن خو آدمی خوار است
ولی آن دم که ز اندوهان روان زندگی تار است
 ولی آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکاراست
فرو رفتن به کام مرگ شیرین است
 همان بایسته آزادگی این است
 هزاران چشم گویا و لب خاموش
 مرا پیک امید خویش می داند
 هزاران دست لرزان و دل پر جوش
گهی می گیردم گه پیش می راند
 پیش می ایم
دل و جان را به زیور های انسانی می آرایم
به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند
نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهم کند
نیایش را دو زانو بر زمین بنهاد
به سوی قله ها دستان ز هم بگشاد
 برآ ای آفتاب ای توشه امید
 برآ ای خوشه خورشید
تو جوشان چشمه ای من تشنه ای بی تاب
برآ سر ریز کن تا جان شود سیراب
چو پا در کام مرگی تند خو دارم
چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم
 به موج روشنایی شست و شو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرینه گل من رنگ و بو خواهم
 شما ای قله های سرکش خاموش
 که پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید
که بر ایوان شب دارید چشم انداز رویایی
 که سیمین پایه های روز زرین را به روی شانه می کوبید
که ابر ‌آتشین را در پناه خویش می گیرید
غرور و سربلندی هم شما را باد
امدیم را برافرازید
 چو پرچم ها که از باد سحرگاهان به سر دارید
 غرورم را نگه دارید
 به سان آن پلنگانی که در کوه و کمر دارید
 زمین خاموش بود و آسمان خاموش
 تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش گوش
به یال کوه ها لغزید کم کم پنجه خورشید
هزاران نیزه زرین به چشم آسمان پاشید
 نظر افکند آرش سوی شهر آرام
کودکان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
مادران غمگین کنار در
مردها در راه
 سرود بی کلامی با غمی جانکاه
ز چشمان برهمی شد با نسیم صبحدم همراه
کدامین نغمه می ریزد
 کدام آهنگ ایا می تواند ساخت
طنین گام های استواری را که سوی نیستی مردانه می رفتند ؟
 طنین گامهایی را که آگاهانه می رفتند ؟
 دشمنانش در سکوتی ریشخند آمیز
راه وا کردند
 کودکان از بامها او را صدا کردند
مادران او را دعا کردند
 پیر مردان چشم گرداندند
 دختران بفشرده گردن بندها در مشت
همره او قدرت عشق و وفا کردند
 آرش اما همچنان خاموش
 از شکاف دامن البرز بالا رفت
 وز پی او
 پرده های اشک پی در پی فرود آمد
بست یک دم چشم هایش را عمو نوروز
خنده بر لب غرقه در رویا
کودکان با دیدگان خسته وپی جو
در شگفت از پهلوانی ها
شعله های کوره در پرواز
 باد غوغا
شامگاهان
 راه جویانی که می جستند آرش را به روی قله ها پی گیر
 باز گردیدند
 بی نشان از پیکر آرش
با کمان و ترکشی بی تیر
 آری آری جان خود در تیر کرد آرش
 کار صد ها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش
 تیر آرش را سوارانی که می راندند بر جیحون
به دیگر نیمروزی از پی آن روز
 نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند
 و آنجا را از آن پس
مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند
 آفتاب
درگریز بی شتاب خویش
سالها بر بام دنیا پکشان سر زد
ماهتاب
 بی نصیب از شبروی هایش همه خاموش
 در دل هر کوی و هر برزن
سر به هر ایوان و هر در زد
 آفتاب و ماه را در گشت
سالها بگذشت
 سالها و باز
در تمام پهنه البرز
 وین سراسر قله مغموم و خاموشی که می بینید
وندرون دره های برف آلودی که می دانید
 رهگذرهایی که شب در راه می مانند
 نام آرش را پیاپی در دل کهسار می خوانند
 و نیاز خویش می خواهند
 با دهان سنگهای کوه آرش می دهد پاسخ
 می کندشان از فراز و از نشیب جادهها آگاه
می دهد امید
 می نماید راه
 در برون کلبه می بارد
 برف می بارد به روی خار و خارا سنگ
 کوه ها خاموش
دره ها دلتنگ
راهها چشم انتظاری کاروانی با صدای زنگ
 کودکان دیری است در خوابند
 در خوابست عمو نوروز
 می گذارم کنده ای هیزم در آتشدان
 شعله بالا می رود پر سوز

شنبه 23 اسفند 1337
 
منظومه آرش کمانگیر – سیاوش کسرایی"
**********************************************
تقدیم به شهید گمنام آرش ارکان 
بخوانید سوگنامه ی آرش را از زبان خواهرانش :
آرش ارکان، شهید دیگر جنبش سبز، که در 9بهمن‌ماه 1389، حدود ساعت دو بعد از ظهر پر کشید.

آرش 13آبان‌ماه 1388 دستگیر شد. سبب دستگیری وی چه بود؟

پرسش: آیا در تظاهرات ضد دولتی دستگیر شد؟

پاسخ: نه.

پرسش: آیا هنگام ارتکاب خلافی او را گرفتند؟

پاسخ: نه.

پرسش: آیا کسی را آزرده بود؟

پاسخ: نه.

پاسخ: او به جرم انسانیت دستگیر شد. به جرم جوان‌مردی یک‌سال در زندان دژخیمان رژیم در انتظار حکم‌اش ماند؛

و با صدور حکم ظالمانه‌ی زورمداران، به هشت ماه دیگر زندان محکوم شد؛ بی‌این‌که حتا یک‌سال بلاتکلیفی‌اش را در زندان به‌شمار آورند.

بیماری کلیوی‌اش چنان در این یک سال حاد شد، که برای درمان چند روزی را به او اجازه دادند از زندان اوین بیرون بیاید؛ اما درمان با زمان اجازه ‌داده‌شده هم‌خوانی نداشت. بار دیگر به زندان بازگشت. حدود یک‌هفته‌ی پیش خبر رسید، که دوباره بیماری‌اش او را از پای درآورده است. بی‌توجهی زندان‌بانان و پزشک زندان وضعیت او را وخیم‌تر کرد. سه روز پیش به بیمارستان بقیه الله منتقل‌اش کردند؛ درحالی‌که جز پوست و استخوان چیزی از او باقی نمانده بود.

با وجود قامت بلندش، 45کیلو شده؛ و دیگر به کما رفته بود. چند ساعت پیش پروازش، محبوب‌اش توانست او را ببیند. او را که بیهوش بر تخت بیمارستان افتاده بود. محبوب او را نشناخت! زیرا چنان لاغر و ناتوان شده بود، که از قامت رعنا و شانه‌های پهن، چیزی برجای نمانده بود. دردناک آن‌که ساعتی پس از رفتن محبوب، او نیز به پاکان و شهیدان این سرزمین پیوست. از بیمارستان به وکیل‌اش زنگ زدند و گفتند که در اثر ایست قلبی درگذشته است.

می‌دانم هرکسی که این پیام را می‌خواند، نه تاکنون نام او را شنیده است؛ نه می‌داند به چه علت این یک سال و سه ماه در زندان بوده؛ اما داستان دردناک شهادت او بی‌گمان اسطوره‌های کهنه‌ی شهادت این سرزمین را می‌درد؛ و داستانی نو می‌نویسد؛ و به همه‌مان یادآوری می‌کند، در این سرزمین که دروغ همه‌اش را پر کرده؛ و انسانیت کالایی نایاب شده است، هم‌چنان انسان‌هایی هستند، که عشق را پاس داشتند؛ و انسان زیستند؛ و انسان پر کشیدند. خشم‌مان را نمی‌گرییم. خشم ما سرانجام زورمداران تاریخ ناپاک این سرزمین پاک را فرو خواهد بلعید.

بشنوید داستان او را:

روز 13آبان‌ماه 1388، دست در دست محبوب‌اش از تظاهرات به سوی خانه بازمی‌گشتند. در یکی از خیابان‌های فرعی پیرامون میدان ولی‌عصر، پسر نوجوانی می‌خواست پنهانی از محل تجمع نیروهای انتظامی تا دندان مسلح و پلیس ضد شورش با موبیل‌اش فیلم بگیرد. یکی از فرماندهان او را دید. آرش هم او را دید. رها، محبوب آرش هم. چند تن نیروی انتظامی به سوی پسر دویدند. پسر نیز به سوی کوچه‌ای گریخت. ناگهان آرش هم دوید. آرش می دانست اگر دست نیروهای ضدشورش به آن پسر برسد، از دست‌شان به‌آسانی نمی‌تواند رهایی یابد. می‌دانست فیلم گرفتن از تظاهرات و چهره‌ی پلیس ضد شورش در این سرزمین دیکتاتورزده جرم شمرده شده است، بر قانونی نانوشه. برای همین، زیر پای یکی از سربازان زد. تنها راهی که به نظرش رسید می‌تواند به آن پسر کمک کند، همین بود. همه‌ی نیروهای دژخیم، که این‌بار طعمه‌ی حاضر و آماده‌تری دیده بودند، به او حمله کردند. بدن آرش با وجود تنومندی زیر دست و پای اسلحه‌به دستان بی‌رحم کوچک و کوچک‌تر شد. باتوم بود که به سر و صورت او فرود می‌آمد؛ و او در این میان چونان قویی مغرور می‌گفت: «بزنید. نانی که برای زن و بچه‌تان می‌برید، باید حلال باشد.» او را بردند. به جایی نامعلوم؛ و تا سه ماه هیچ‌کس از او خبر نداشت. پس از سه ماه به رها زنگ زد. دو دل‌داده از آن پس، گاه‌گاهی با هم گفت‌وگو می‌کردند. از این جریان یک سال گذشت. نه حکمی صادر می‌شد؛ نه او را به قید ضمانت آزاد می‌کردند. وکیلش معتقد بود نباید از او به تلویزیون‌های خارج از ایران خبری داد؛ زیرا پرونده را سنگین‌تر می‌کند. او با گم‌نامی در زندان اوین یک سال ماند. آن‌گاه به او اجازه دادند چند روزی را تا صدور حکم بیرون باشد. آرش تحقیرشده و ویران، اما هم‌چنان نیرومند و پرانرژی بیرون آمد؛ و در کنار رها عشق‌شان را پس همه‌ی بیدادگری‌ها بیش از پیش تجربه ‌کردند. روزی رها از او پرسید: «اگر به گذشته برمی‌گشتی، آیا حاضر بودی دوباره این کار را در حق نوجوان دیگری بکنی؟» آرش بی‌درنگ پاسخ داد: «بی‌تردید!»

اکنون این بزرگ‌مرد، این جوان برومند در هوای ناپاک زندان ایران نفس نمی‌کشد. هر ایرانی شرافتمندی باید نام این شهیدان را پاس بدارد، که نام ایران به نام آنان زنده است. بر خود می‌بالم، که هم‌میهن او هستم.

تیر آخر آرش از کمان به‌در شد؛ و تا ابد خواهد رفت...

ـــــــــــــــــــــ

اکنون «یکی» از جهان کم شده است
و جهان «یکی» را کم دارد.
«متن از خواهران سوگوارش»
 

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

اعلامیه های 14 بهمن

اعلامیه های 14 بهمن که فراخوان اعتراضی دانشجویان سیستان و بلوچستان است رو می تونید در فایل PDF که آماده کردم، از اینجا دانلود کنید . پرینت بگیرید و پخش کنید .
رسانه شمایید .

دانلود نسخه ی PDF
دانلود نسخه ی عکس 

این روزها همه انقلاب میکنند ، شما چطور ؟ ( 14 بهمن )

همه چی خیلی سریع اتفاق افتاد . یه جورایی انگار به غیرت و تعصب ایرانیمون برخورده باشه . به خودمون گفتیم تونس و مصر و اردن و الجزایر و یمن و سوریه و ... چیشون از ما بیشتره ؟ سابقه ی اعتراضیشون ، درک وشعورشون ، شجاعتشون ، چیشون از ما بیشتره ؟
14 بهمن بغض یکساله ای که داره میترکه . 14 بهمن یه شروع دوباره ست .
قرار نیست 14 بهمن حکومت عوض بشه ، اما قراره تو مسیری قرار بگیریم که 14 بهمن اولین مبارزه ش باشه . یادمه یه مربی فوتبال داشتم همیشه موقع تورنمنت ها میگفت بازی اول ، از فینال هم مهمتره . بازی اول رو خوب بازی کنی و خوب ببری ، تو مسیر قهرمانی میفتی . بهتره ما هم بعد از یکسال مبارزه اولمون رو قدرتمندانه شروع کنیم .
وعده دیدار ما : 14 بهمن ساعت 15 میدان اصلی شهر
من باید برم اعلامیه های 14 بهمن رو آماده کنم. تا امشب باید همه جا پخش شه ، فعلا 

۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

آینده در دستان ماست

پیروزی مردم تونس و قیام مردم مصر سوزنی بود به ما . به ما که خیلی وقته که رفتیم تو فاز مبارزه ی زیر زمینی غافل از این که یک جنبش ضد دیکتاتوری به حضور تو خیابون های شهر هم نیاز داره .
وقتی جنبش از سوی دیکتاتور انکار میشه ، باید بود و فریاد زد که " ما سبزیم " هر چهار فصل سال .
درس های بزرگی از قیام های این روزهای کشورهای عربی میشه گرفت . تظاهرات برق الساعه ، مبارزه در شب ، گیر انداختن نیروهای سرکوبگر ، قیچی کردن کودتاچیها و خلاصه هزار عکس و فیلم آموزشی از این تظاهرات به روی اینترنت منتشر شده . اینترنتی که تبدیل به کابوس هر شب دیکتاتورهای امروز شده است .
به نظر من این قیام ها از چند جهت به نفع جنبش سبز بود:
1- همونطور که گفتم سوزنی بود بعه ما برای دوباره سبز شدن . جنبش و مردم به رخوتی دچار شده بودند که بیرون اومدن از این حالت کار آسانی نبود . ملتی که دچار روزمرگی شده بود . عادت کرده بود به ظلم های جامعه  و ناامید بود از آینده . خون دل میخورد اما دم نمیزد . ملتی که خودش رو تنها تر از هر روز و همیشه دیده بود و " ما همه با هم هستیم " ها رو فراموش کرده بود نگاه هاش به 2300 کیلومتر اونطرف تر افتاد . جایی که مصری ها با شجاعت به خیابان ها اومدند و خواستار پایان دیکتاتوری مبارک شدند . بعد از گذشت 9 روز هنوز هم میتونی تعجب رو از نگاهها بخوانی و بهت رو تو صورت مردم ایران ببینی . این روزها همه فقط به یک جمله فکر میکنن ، " اگه اونها تونستند پس چرا ما ..."

2- حاکمیت با وجود ژست برادرانه ای که گرفته بدجوری از ملتهب شدن منطقه ترسیده و حسابی تو موضع ضعف رفته . به نظرم این ترس چند روز دیگه با رفتن مبارک تکمیل میشه . البته حکومتیها نیم نگاهی هم به اوضاع اردن دارند و شاید بخوان از ترفند اونها برای آرام کردن اوضاع استفاده کنند و آن یعنی " برکناری دولت "

3- مبارزات مصریها و پیروزی شیرین تونسی ها درس بزرگی بود برای ما ایرانی ها ! امروز بی بی سی گزارش داده بود که تو تظاهرات پلاکاردی بوده که روش نوشته شده بود " دولتها باید از مردم بترسند نه مردم از دولت "
علاوه بر این شارژ روحی ، عکس ها و فیلم های منتشر شده هم کاملا آموزشی است و میتونه مفید باشه که حتما به اونها میپردازم .
در ضمن نباید فراموش کنیم که ما الان بیش از پیش به قدرت اینترنت و سایت های اجتماعی پی بردیم و این میتونه برای دیکتاتورهای کوچولوی ایرانی ! کمی خطرناک باشه .
به این عکس نگاه کنید و به قدرتی که زیر دستتان است . قدرت در دستان شماست کافیست روی آن کلیک کنید !


به این فیلم نگاه کنید . این عاقبت همه ی دیکتاتورهاست ...
به نوجوان و خانمی که در صف مقدم مبارزه هستند ، دقت کنید .  بیاییم ایمان بیاوریم به قدرت اراده و شجاعتمان
و کلیپی زیبا از " روز خشم " مردم مصر


...المستقبل بین أیدینا
...THE FUTURE IS INOUR HANDS
... و آینده در دستان ماست





 

Sample text

Sample Text