Social Icons

۱۳۹۰ اسفند ۱۳, شنبه

گاهی هم باید گریست سید همیشه خندان

دوستانی که بنده را می شناسند ، می دانند که 15 سال از شما آقای خاتمی! حمایت کردم و از مواضع و رفتارهای شما پشتیبانی کردم . زیر فشار چماق بدستان 76 کمرم خم شد اما نشکست . در ماجرای بستن فله ای روزنامه ها پوستم به استخوان چسبید اما دم نزدم . در داستان کوی دانشگاه 78 چشمانم خون بارید اما چشم نبستم بر روی حقایق . سال 84 که آقای رفسنجانی شکایت برد از دست وزارت کشور شما به خدا – که عرضه ی نگهداری از رای مردم را نداشت – گفتم شاید فشارها نگذاشته است . سال پیش وقتی خبر آمد که شما فرموده اید مردم از رهبری عذرخواهی نمایند تا شاید مقام معظم ما را مورد عنایت قرار دهند بنا به گفته ی شما عذرخواهی کردم از ایشان . عذرخواهی کردم که زیر باتوم ، مزدوران ایشان قرار گرفتم . عذرخواهی که خودم را در معرض تیر لباس شخصی های ایشان گذاشتم . عذرخواهی کردم که ماموران ایشان بنده را نصف شب از روی تخت بیمارستان بردند برای بازجویی ، که چرا تیر خوردی ؟ عذرخواهی کردم که برادرانم و خواهرانم خونشان بی گناه بر زمین ریخت . عذرخواهی کردم فقط همین ...
اقرار مهر کردم و گفتم وفا کنی
کشتی مرا قرار تو با من چنین نبود
من شما را همیشه دوست داشتم . همیشه خنده تان خنده می آورده بر لبم و همیشه لرزشی که از خشمتان سعی در پنهان کردن داشتید به شورم آورده است . وقتی سال 87 گفتید می آیم با همان عهد پیشین ، با خود گفتم آقای خاتمی عوض نشده است . البته مطمئنا نقدهایی را همیشه به شما داشته و دارم و حمایت من از جنابعالی باعث نشده است که شما را همیشه سفید ببینم .  هر انسانی پر است از عملکرد های متفاوت و خوب و بد ( متناسب با طرز تفکر ما ) اما مجموع برآیندهای عملکردهای شما آقای سید محمد خاتمی !  از منظر من تا 12 اسفند ماه سال 1390 ، مثبت بوده است .
اما ما انسان ها همیشه تمایل داریم که نمودار سینوسی را در زندگیمان طی کنیم . کم پیش میاید انسانی در طول زندگی اش لغزش نداشته باشد .
گاهی این لغزش ها از روی ناآگاهی است که قابل بخشایش است و همیشه راهی برای جبران دارد . اما پیش میاید لحظه هایی که انسان دانسته خطا می کند ، دانسته سنگر را خالی می کند و دانسته به سال ها مبارزه ، پشت می کند ...
آقای خاتمی ! من همسنگری شما ، یار دبستانی شما امروز سکوت می کنم در قبال رای شما !! چراکه عهدمان این بود دوشادوش هم بجنگیم نه رو به روی هم . چون قرارمان این بود که دست همدیگر را بگیریم نه اینکه با دست همدیگر را پس بزنیم . قرار بود با هم این راه را بپیماییم نه آنکه همدیگر را دور بزنیم . من امروز سکوت میکنم نه از روی چشم بستن بر روی خطای شما ! نه ! سکوت میکنم چون فکر میکنم سکوت من تنها جوابی است به رای سفید شما !
آن عهد پیشین یادتان رفت آقای خاتمی !
چه خوش گفت فاضل ناظری در وصف ما و شما :
خیانت قصه تلخی است اما از که می نالم
خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را  
پ.ن : دیروز بعد از شنیدن رای دادن آقای خاتمی از ایشان ناراحت نشدم بلکه از میر دلگیر شدم . کاش سال 76 تو می آمدی با همان انگشت نشانه گرفته ات به سوی دروغ ، با همان خشم انقلابی ات ، با همان مشت های گره کرده ات ، با همان عزم ظالم شکنت ، با همان روحیه ات که سر سازگاری نداشت با ستم و ستمگر و دیکتاور مآبی نه آن مرد با عبای شکلاتی و صورت خندان که با همه مسامحه کرد غیر از ملت خویش ...   
 

Sample text

Sample Text